#نسل_عاشقی_پارت_42

رایان+نچ نمیخوام اذیت شی

از وقتی خبر بابا شدنش رو دادم مثه پروانه دورم میچرخید رفتیم تو اتاق مشترکمون رایان منو گذاشت

رایان+مهلا جونم

من-جونم جیگر

رایان+به من کادوی بچه دارشدنمون رو نمیدی

من-چه کادویی مثلا

رایان+میخوای خودم ازت بگیرم

من-باشه

از خواب بلند شدم دیدم ساعت ۴ اوه اوه باید بلند بشم برگشتم ببینم رایان کجای که

دیدم از توی ی اتاق صدای ی خانوم میومد ی لباس مناسب پوشیدمو رفتم بیرون دیدم ی خانوم تقریبا مسن با موهای تقریبا سفید اومده و داره همه جارو تمیز میکنه

من-سلام

خانومه+سلام دخترم خوبی میتونی بیای پایین یا بیام کمک

من-نه ممنون میتونم بیام راایان

رایان+جانم عزیزم

من-بیا

رایان+چی شده درد داری

من-نه چرا این خانومه اومده

رایان+این خانوم رو اوردم تا تو دیگه اذیت نشی

من-رایان من دوست ندارم گناه داره ببین با اون دستاش داره چجوری خونه رو تمیز میکنه گناه داره

رایان+بله میدونم منم دلم نمیاد ولی خوب اونم به پول نیاز داره دیگه عروسکم

من-باشه

رایان رفت و اون خانومه اومد

خانومه+سلام دخترم خوبی عزیزم اگه مشکلی پیش اومد بگو من انجام میدم

دستای چروکیدش رو تو دستم گرفتم و به روش لبخند زدم

romangram.com | @romangram_com