#نسل_عاشقی_پارت_30
زیبا خانم+بیا این خانم زیبا رو زیبا تر کنیم
زهرا+چشم
اقا یچی منویسم یچی میخونین هی با این موهای نازنینم ور رفتنو هی کشیدنش بعد مثه میمون در از جونشون و جونتون و جونم از کلم اویزون شدن بعد رو چشمام و.....
وقتی تموم شد گفت
زیبا خانم+خوب دیگه بلند شو عزیزم برو لباستو یپوش بعد خودتو ببین
من-چشم
رفتم جعبه لباس رو باز کردم از زیباییش محو شدم ی لباس سفید که پف خیلی بزرگی داشت و روی کمرش ی قلب خوشمل داشت و روی سینش از این چیزا که برق میزنن😎(خو نمیدونم اسمش چیه)خلاصه لباس رو که پوشیدم رفتم بیرون اقا ما تا رفتیم اینا هنگ من شدن منم رفتم جلوی ایینه قدی تا خودمو ببینم واییی چه ماه شدم اللهم صلی الا محمد وال محمد خیلی خوشگل شدم اصن باور نکردنی بود طوسی و مشکی کار کرده بود که با چشمام همخونی جذابی داشت
روشنا+ببخشید زیبا خانم ی دختر زشت اون ور نیومد
همه ترکیدم منم ی لبخند از رو شوق زدم
زیبا خانم+اقاداماد اومدن
خیلی استرس داشتم پشه اومد یکم دلداریم داد تا از استرسم کم بشه که بدتر رید از بس منحرف بازی دراورد ماری جون اومد و شنلمو تنم کرد و پیشونیمو مادرانه بوسید رفتم پایین و رایان رو دید که به لامبورگینیش تکیه داده بود و ی پاش رو خم کرده بود و کلش تو گوشیش بود نور گوشیش به
موهایی که حالا پایین افتاده بودن میخورد و
زیباییش رو چند برابر کرده بود سرش رو اورد بالا و باهم چشم تو چشم شدیم اصن نمیشد ازش چشم برداشت لامصب چه جذاب شده بود اومد جلو و دست گل رو داد به من و پیشونیم رو بوسید منم چشمام رو بستم تا این لحظه رو به خوبی تو ذهنم حک کنم بعد دستمو گرفتو با هم به سمت ماشین رفتیم کمکم کرد که بشینم و خودش هم نشست
رایان+من طاقت ندارم باید ببینمت عروسکم
یکم از شنل رو زد کنار و منو دید خشکش زده بود و حتی پلک هم نمیزد
من-رایان دیر شد ها
رایان+خ...خوب ب..باشه
ماشین رو به حرکت دراورد
من-رایان حالت خوبه
رایان+اره نفسم حالم خوبه
من-پس چرا اینجوری حرف زدی
رایان+تورو دیده رد داده قلبم واسه همین لکنت گرفتم جیگرمم
من-دوست دارم
رایان+عاشقتم
romangram.com | @romangram_com