#نسل_عاشقی_پارت_29


من-..........

حالا با جیغ

روشنا+مممههلااااااا احمق خر گاو بلند شو مثه خر قطبی خوابیدی(قشنگ تخریب شخصیتی کرد😂)

من-ها چیه

روشنا+پاشو باید برین ارایشگاه ی ملتو علاف خودت کردی

من-خا اومدم

با غرغر فراوان بلند شدم امروز روز عروسیمه یادم رف بگم شب بعد از شب خواستگاری ی صیغه داعمی خوندن و من به رایان محرم شدم

ست سورمه ای زدمو با عطرم ی دوش گرفتمو داشتیم با رایان میرفتیم جای ماشین

رسیدیم به ماشین سوار شدم و رایان ی اهنگ سیستمی گذاشت و گازیید تا ارایشگاه

بالاخره رسیدیم و رایان دستمو گرفت و بوسید منم خداحافظی کردم و به سمت ارایشگاه رفتم که دیدم ماری جون

(مامان رایان اسمش شهرزاده البته خودش گفت ماری جون صداش کنم وگرنا منو چه به این غلطا😂) و روشنا و ارمیا با رانا اونجان

من-سلام ماری جون

ماری جون+سلام دخترم خوبی

من-بله خوبم شما خوبی

ماری جون+بله خوبم ممنون

بعد یهو ماری جون با صدای خوشملش داد زد

ماری جون+زیبا خانم بفرمایید اینم از عروس من

من-سلام

زیبا خانم+سلام خانم خوشگل بفرمایید تا من کارمو شروع کنم

من-چشم

کیفمو گذاشتم رو یکی از صندلی ها و به اتاق مخصوص عروس رفتم و نشستم زیبا خانم روی ایینه یک پارچه انداخت انگار نمیخواست خودمو ببینم.بعد ایشون با صدای خوشملشون ی فریاد زد و

زیبا خانم+زهرا بیا

زهرا+بله خانم اومدم


romangram.com | @romangram_com