#نسل_عاشقی_پارت_28
رایان+اوووووف
با انگشتاش چونمو گرفت و اورد بالا
رایان+هرکاری میکنی بکن اما نگاهتو ازم ندزد باشه حالاکه حرفی نمیزنیم بریم پایین
من-فقط ی قول بهم بده
حالا دیگه تو چشماش نگاه میکردم
رایان+چه قولی
من-اینکه هیچ وقت ازم دور نشی واینکه هیچ وقت بهم دروغ نگی واینکه بهم خیانت نکنی
رایان+مگه ادم با عشقش...زندگیش...خانوم خونش اینکارارو میکنه مطمعن باش عشق من و تو اونقدر ارزش داره که سمت این چیزا نمیرم
من-خیلی دوست دارم
رایان+پس جای من نیستی
من-واسه چی
رایان+چای من نیستی بدونی چه حسی داره وقتی بهم لبخن میزنی دلم میخواد وقتی بهم لبخند میزنی بغلت کنم انقدر فشارت بده که ابلیمو بشی
با خجالت سرمو انداختم پایین که رایانی نموند از بس خندید بعد از خنده گفت
رایان+الهی من قربون خجالت خانومم بشم راستی مهلا
من-جانم
رایان+خیلی خودمو کنترل میکنم که نیام ی بلای سر خودمو خودت بیارم ها پس مراقب رفتار و کار هات باش
باز من با ی لبخند خجول سرمو انداختم پایین که رایان مرد از خنده بعد از خنده باهم رفتیم پایین که پدرجون گفت
پدرجون+مهلا چیشد دهنمون رو شیرین کنیم
منم ی نگاه با رایانم کردمو با لبخند رایان کش گفتم
من-بله
***تقریبا دو سه ماه بعد***
روشنا+مهلا بلند شو
من-......
روشنا+مهلا بلند شو دیر میشه هاا
romangram.com | @romangram_com