#نسل_عاشقی_پارت_26
من-خب من از پله های بالکن میرم
رایان+چرا
من-که بعداز ارایش بیام
از راه پله های اتاقم رفتم بالا و دیدم ی خانومی نشسته از اونجایی که هیچی از ارایش سردر نمیارم این ارایشگر رو اوردن
زهره خانم+سلام خوبید بفرمایید بنشینید که منم کارمو شروع کنمو اول لباستون رو بپوشید
من-چشم
خیلی زود نشستم تا کارشو شروع کنه از همون اول منو پشت به اینه نشوند تا خودم و نبینم.اول از همه رفت سراغ موهام بعد از ۳۰ مین رف سراغ چشمامو و همینطور به پایین اومد.خلاصه بعد از ی ساعت دس از سرمون ورداشت و منم خودمو تو ایینه دیدم وااای رو چشمام خیلی کار کرده به رنگ طوسی منم که هیچی از ارایش سردر نمیارم ولی با لباس طوسیم که چشمام و ارایشم همخونی زیبایی با لباسم داشت یعنی جوونم زیبایی قربون خودم برم
(+اه اه ولت کنن تا صب ی ریز قربون صدقعه ی خودت میری
-تو خف شو ولی وجدان جون ببین چه جیگری شدم اصن من که دخترم دارم خودمو میخورم چه برسه به بقیه)
اااخ از وجدانمون ی پس گردنی دپش خوردم خدای این وجدان با این همه بدی گاهی اوقات خوب عمل میکنه خخخخخ
(-ااااخ خدا زلیلت که منو هی میزنی
+گمشو پایین که ی ملت منتظره توی عجوزه هستن)
خو دیه ماکه رفتیم خاطراتمان بماند اوووف میدونم خیلی زر زدم پس بای نه بابا شماروهم با خودم میبرم فقط سعی کنین بچه های خوبی باشین شلوغی هم نکنین خخخخخ
اقا ما رفتیم پایین دیدم رایانم اون وسط داره با ی لبخند نگاهم میکنه که منم بهش لبخند زدم
همه جز پدرجون
همه+اووووووووووو
من-زهر ماااارههه
پدرجون+حالا بفرمایید بشینیم صحبت کنیم ببینیم به هم میخورین
منم سرمو انداختم پایین و لپام گل انداخت جمع دوباره ترکید اقا مگه من دلقکم که با هر حرف و کاری به من میخندن (اره)اِ چطوری کودک درون پارسال دوست امسال اشنا.درحال درگیری با کودک درون بودم که پشه با ارنجش کوبید تو پهلوم
من-اااخ الهی خودم سنگ قبرتو با گلاب بشورم الهی تو قبر جانشی ی ملت بهت بخندن....
پشه+خو بابا همه رفتن تو موندی تو خماری
راست میگه همه رفته بودن انگار نه انگار من عروسم خخخخخ میخواستم برم تو پذیرایی که روشنا گفت
پشه+کجا تو برو اشپز خونه هر وقت گفتن چایی بیار راستی چایی های پررنگ نریزی ها خو برو
من-باشه
romangram.com | @romangram_com