#نسل_عاشقی_پارت_24
حالا رایان
رایان+مهلا اون کی بود
من-هی..هیچی به خدا
رایان+تو بیا اینجا من میدونم و تو
من-رایان تو به من شک داری
رایان+نه شک ندارم ولی نمیتونم از غیرتم بگذرم
من-رااایااان به خداااا مزااااحم شده
رایان+باشه عزیزم شیشه های ماشینتو میدی بالا و اهنگو کم میکنی و زود میای پیشم
من-چشم الان میام
رایان+بای
من-بای
قطع کردم کرمای دلم یوخته وول خورد منم بهشون علامت کورس دادم و اونا هم گفتن باشه با سبز شدن چراغ مثه چی رفتم و جاشون گذاشتم
الان اومدم پیش رایان ی جعبه شیرینی هم خریدم ولی میخوای یکم کرم بریزم تازه اون ماشین رو هم سوسک کردم جعبه رو گذاشتم پیش منشی اسمش رزیتا بود
من-سلام اقای مهرارا هست
رزیتا+بله هستن
بعد به سمت اتاق رایان قدم برداشتم شیطنت وجودم رو پر کرد
رایان+بله بفرمایید.
چهرمو ناراحت کردم و رفتم تو
من-سلام
رایان+س..سلام خوبی مهلا چرا گریه میکنی
من-رایان من فوق لیسانسمو نگرفتم باید ی سال دیگه منتظرم باشی
رایان+عزیزم فدا سرت قبول نشدی من تا هروقت که تو فوق لیسانس بگیری منتظر میمونم حتی اگه تا پایان عمرم باشه فقط تو گریه نکن نفسم.
بعد اومد جلوم ایستاد
من-رایان
romangram.com | @romangram_com