#نسل_عاشقی_پارت_11
من-اوووف باشه بیا اینم دستام خوب شد
رایان+عالیه خانومم.
من-باز کنم
+....
من-الو نکنه منو دزدیدی اهم راستی پس چرا دهنمو نبستی اهم اهم اقای خوشتیپ کجایی؟
دیدم جوابی نمیاد پس دستامو برداشتم و با ی میز روبه رو شدم انواع شیرینی ها وجود داشت ولی چشم منو ی چیز دیکه گرفت
من-اخخ جون نارنجک
(خاک برسر شکم پرستت)به تیکه ی خوشملی که کودک درونم داد توجهی نکردم و رفتم سراغ شیرینیا فقط یکی ازش بود ولی همین یکی هم خوبه ی گاز زدم و داشتم میخوردم که ی چیزی تو دهنم پیدا کردم از دهنم درش اوردم و با ی دستمال تمیزش کردم و از چیزی که میدیدم تعجب کردم ی حلقه ی خوشمل و جیگر بود که اسم رایان رو روش با طلای سفید نوشته بود اونم به انگلیسی تو چشمام پرده ای نازک از اشک حلقه بست دیدم که رایان جلوم زانو زده و میگه
رایان+مهلا مهلا خانوم ملکه ی قلبم خانومم بامن ازدواج میکنی جازه میدی که برای همیشه خانوم خودم بشی
من-با تمام وجودم ماه اسمونم رو به قلبم راه میدم.
(-زااااااارت
+وجی ریدی به صحنه احساسیمون
-به درک
+مرسی)
حلقه رو تو دستم کرد و پاشد و دستم رو گرفت و در گوشم اروم گفت
رایان+عاشقتم
بعد بلند تر گفت
رایان+عاشقتم
بعد خیلی بلند تر طوری که عربده میکشید گفت
رایان+به خداا عااشقتتم
انگار میخواست تمام جهان و البته پدرو ماردم بفهمن که رایان مهرارا عاشق و شیدای مهلا هخامش شده
.چند لحظه ی بعد صدای دست زدن بلند شد من از تمام وجودم خوشحال بودم روشی
پشه+وااااو بابا رمانتیک منم میخوام.
romangram.com | @romangram_com