#ننه_سرما_پارت_30

- فعلا نه! یعنی چند ماهی بیشتر نیست که پدرم فوت کردن، دنبال کارای انحصار وراثت و این چیزا هستم.

- حوصله تون سر نمی ره؟

- چرا، شاید ازچند وقت دیگه برم سر یه کاری. شاید شرکت پدر دوستم.

تو همین موقع ژیلا اومد پیش مون با خنده گفت:

- امروز اگهمی دونستم شاعر هستین، هزار تومن کمتر بهتون نمی دادم پویا خان! در ضمن نمی دونستم خانم صدر خاله تون هستن.

پویا با لبخند گفت:

- یه کلید ظاهراً قیمتی نداره اما ارزش واقعی ش به اونه که کدوم در رو باز کنه! اون صد تومنی شمام همینهمین حکم رو برای من داره!

ژیلا همونجور که می رفت برای خودش نوشیدنی برداره گفت:

- اووم! چه جواب فیلسوفانه ای!

راست می گفت. جواب قشنگ و پر از معنی بود.

آروم ازش پرسیدم:

شما چی کار می کنین؟

بعد فکری کرد و گفت:

- دنبال خودم می گردم!

- قرار نشد که با رمز جواب بدین!

- جدی گفتم! دارم دنبال خودم می گردم! دنبال خودم یا دنبال خواسته هام! ولی برای اینکه جواب شما رو بدم باید بگم در حال حاضر تو یه مدرسه کار می کنم! به یه صورتی معلم هستم.

- چه عالی! چه کلاسی رو درس می دین؟

- معلم ناشنوایان هستم! البته نه صورت کامل! چون خودم هنوز درست و کامل علائم و حرکات رو که کلام رو شکل می ده بلد نیستم. در واقع اونجا کمک می کنم.

نگاهش کردم برام خیلی عجیب بود!

- یعنی اینکه کار ثابت تون نیست؟

- نه. حقوقم نمی گیرم.

- پسزندگی چی؟ یعنی چه جوری زندگی رو می گذرونین؟

بعد خودم متوجه شدم که این دفعه من دارم زیاد کنجکاوی می کنم که گفتم:

- معذرت می خوام! فقط همون کنجکاویه!

اومد جواب بده که یکی از آقایون شاعر اومد جلو و سلام کرد. پ.یا بهم معرفیش کرد که گفت:

عالی بود پویا جان! مثل شعرهای دیگه ات! پر از احساس! پر از راز! سنگین ! معترض! عاصی! پر مغز!

پویا همونجور که می خندید گفت:

- ممنون استاد اما شما اغراق می فرمایید! این فقط چند تا جمله بود که پیش هم گذاشته بودم! همین!

- نه! نه! شکسته نفسی نکن! خیلی خیلی قشنگ ب.ئ!

بعد روش رو کرد طرف من و گفت:

- اینطور نیست؟!

- چرا خیلی قشنگ بود.

- شعر منو گوش دادین؟

اصلا یادم نبود که شعر خونده! بلافاصله در حالی که یه خورده هول شده بودم گفتم:

- بله! بله! خیلی قشنگ و پر معنی بود.

- چون داس بر ساقه ی گندم هراسم نیست

و اینگونه جنایت

بی مکافات

قاتلم، عصیانگرم،

شرم از وجودم رخخت بر بسته است!

بعد سری تکان داد و گفت:

دقت فرمودین؟! این یه اعترافه! رک و صادقانه! بی پروا! و جسورانه! تند و خشن! باید اینگونه بود! باید با شلاق و تازیانه به وجدان حمله کرد! باید تنبیه اش کرد تا بخودش بیاید! باید شناخت! باید...!

ببخشین نوشیدنی میل دارین؟! خیلی دلم می خواست یکی دیگه از شعرام را براتون بخونم! دلم می خواد نظرتون رو بدونم! شعر یا شاعر! کلام یا آهنگ! قافیه یا معنی! شما شعر نمی گین؟!

اصلا اجازه جواب دادن به کسی رو نمی داد! به زور فقط تونستم بگم:

- نخیر.

- خسته می شین! بریم یه جا بنشینیم تا بهتر بتونیم صحبت کنیم!


romangram.com | @romangram_com