#نغمه_عشق_پارت_50

_ امید این قضیه مال گذشته است من اصلا هیچ تمایلی به ازدواج با اون نداشتم.اصلا نفهمیدم چطوری نامزد کردیم. امید تو حق داری منو نبخشی ولی باور کن فقط می ترسیدم تو رو از دست بدم به خدا من فقط تو رو دوست دارم.

توی موهاش چنگی زد و گفت:

_نه نغمه ...نه...تو نامزد داری.

_داشتم،ولی حالا دیگه ندارم.

توی چشمام خیره شد و گفت:

_چرا باید اینجوری می شد؟

برگشتم و از توی ماشین کیفمو برداشتم و آروم زیر لب گفتم:

_خداحافظ.

بعد ازش دور شدم یکم که گذشت دیدم امید داره برام بوق می زنه،برگشتم دیدم پشت سرمه و بازم همون لبخند قشنگش گوشه لبش.از ماشین پیاده شد و گفت:

_سوارشو.

_ولی...

امید:ازت ممنونم که زود بهم گفتی.من و تو فراموش می کنیم که امشب تو به من چی گفتی.حالا هم سوار شو که خیلی گرسنه امه.

سوار شدم ولی ترسیدم حرف بزنم. امید گفت:

-نغمه....خانمم؟!

نگاش کردم و گفتم:

_بله؟

امید:انقدر توی فکر نباش امشب رو بهمون خراب نکن.

دیگه همه چیز رو فراموش کردیم. امید من و به یه جای خیلی قشنگ و دنج برد.من و امید گوشه ای نشستیم که امید گفت:

_من اینجا رو خیلی دوست دارم این دو سه روزه که نبودی اینجا رو انتخاب کردم تا وقتی اومدی بیارمت اینجا و دوست دارم همینجا روی همین صندلی بهم یه قولی بدی.

_قول می دم.

خندید و گفت:

_تو که هنوز نمی دونی من چی می خوام بگم.

_من قول می دم همیشه دوستت داشته باشم.همیشه تنها مرد زندگیم امید باشه و بس.قول می دم روی دریچه قلبم فقط با خون گرم اسم تو رو حک کنم.قول می دم عشقم فقط مال تو باشه حتی اگه یه روز بهم بگی دیگه دوستت ندارم.قول می دم با قلم محبت رو تموم صفحه های خاکستری دنیا اسم تو رو بنویسم و یه جمله رو ضمیه اش کنم تا بدونی زندگی رو بی تو نمی خوام.

نگام کرد،دلم ریخت.گفت:

_چه جمله ای؟

_دوستت دارم.

اشک توی چشماش جمع شد و گفت:

_منم قول می دم تو هفت آسمون خدا تنها ستاره من تو باشی.قول می دم تا هر وقت که زنده ام فقط به خاطر تو،به عشق تو و به امید دیدن تو زنده باشم.قول می دم زندگی رو با تموم قشنگی هاش بذارم کنار تا فقط تو رو داشته باشم.قول می دم همیشه دوستت داشته باشم. نغمه دوستت دارم.

نگاش کردم و گفتم:

_منم دوستت دارم امید .

در همین موقع پیش خدمت اومد و وقتی ما دو تا رو توی اون حالت دید خندید و گفت:

_چی میل دارین؟

نگاش کردم که امید سفارش غذا داد و من فقط بهش نگاه می کردم وقتی پیشخدمت رفت، امید گفت:

_نغمه کی می تونم بیام خواستگاریت؟

_چرا انقدر عجله داری.من که کنار توام.

امید:می خوام دستت و لمس کنم.

دستمو بهش نزدیک کردم و گفتم:

_الانم می تونی این کار رو بکنی.

یه نگاه به من و بعد به دستم کرد و گفت:


romangram.com | @romangram_com