#نغمه_عشق_پارت_45
_ نغمه می ترسم.
خندیدم و گفتم:
_ترس نداره دیگه.
سعید که تا حالا داشت با دوستش حرف می زد رو به ما کرد و گفت:
_معرفی می کنم،میثم و میلاد دوستان من هستن.
با هم آشنا شدیم وقتی سرمو بلند کردم دیدم آرش داره نگاه می کنه،بهش محل ندادم،دیگه کم کم همه رفتن فقط نزدیکان مونده بودن،بالاخره ما هم رفتیم و الناز و سعید رو با دنیای تازه شکل گرفته شون تنها گذاشتیم.
صبح حدود ساعت 10 صبح بود که آرش زنگ زد.ناراحت بود گفت:
_ نغمه می خوام باهات حرف بزنم.پاشو بیا مطب.
_منم می خواستم باهات حرف بزنم ولی بهتره بریم پارک نزدیک خونه ما.
آرش :باشه پس من تا نیم ساعت دیگه اونجام.
_باشه.
و بعد با هم خدا حافظی کردیم،لباس پوشیدم و راه افتادم هنوز یه ده دقیقه ای مونده بود روی یه صندلی نشستم و به آینده فکر کردم.چه جوری به آرش بگم فراموشم کنه؟نمی دونم چرا به تنها چیزی که فکر نمی کردم دل عاشق و پاک آرش بود؟داشتم فکر می کردم که آرش صدام کرد.برگشتم طرفش که گفت:
_سلام.
_سلام.
روی صندلی کنارم نشست هیچی نمی گفت،گفتم:
_چیزی نمی خوای بگی؟
یکم مکث کرد و بعد گفت:
_ نغمه من کاری کردم؟
_نه!
آرش:حرف بدی زدم؟
_نه!
آرش :پس چی ؟چرابامن اینجوری می کنی؟چرا اینجوری شدی؟چرا بهم محل نمی دی؟
_ آرش ...من ...من یه تصمیمی گرفتم.
آرش:چی؟
حلقه رو به آرومی از دستم درآوردم و گرفتم طرفش و گفتم:
_بیا آرش امانتی رو بگیر.دستشو دراز کرد،نگاش کردم هیچی تو نگاش نبود،نه التماس،نه خواهش.حلقه رو کف دستش گذاشتم و خواستم بلند شم که گفت:
_این یعنی چی؟
تو صداش التماس و خواهش موج می زد.برگشتم نگاش کردم،قطره های اشک پشت سر هم و آروم از گونه اش داشت می غلتید دیگه نتونستم تو چشاش نگاه کنم،برگشتم و گفتم:
_معنی اش تو خودشه. آرش فراموشم کن.باور کن زمان فراموشی میاره.راحت تر از اون چیزی که فکرشو بکنی منو فراموش می کنی.
با صدایی بغض آلود گفت:
_چرا؟
_من نمی تونم با تو ازدواج کنم،اصلا من لیاقت تو رو ندارم.برو خواهش می کنم.
آرش:نمی فهمم،آخه چرا؟
_کار ما از اولش هم اشتباه بود،حالام که چیزی نشده ما که مراسمی نگرفتیم.بی سر و صدا نامزد کردیم،بی سر و صدا هم از هم جدا می شیم.
آرش:به خانواده هامون چی بگیم؟دل من چی می شه؟ نغمه من دوستت دارم،با عشقم چه کار کنم؟ نغمه بیا...بیا این حلقه رو ازم بگیر.این مال توئه.
صداش می لرزید.
_تو بگو به خانواده هامون چی بگیم؟
هیچی نگفت،یکم بعد گفت:
_بهتره بگیم من خواستم جدا شم.
romangram.com | @romangram_com