#مسافر_پارت_94

سرمو گذاشتم رو سینه ش و گفتم:

-مگه اون زبون کارلا رو بلده

همینطور که موهامو نوازش میکرد گفت:

-نه اون یه نمور فارسی بلده

سرمو بلند کردم و موهام تو صورتش پخش شد

-کی؟

نفس عمیقی کشید:

-کارلا

-دیگه حرفشو نزن باشه؟

-چه حسود!

خندیدم و چشامو بستم

******

-آندیا بدو دیگه

با عجله کفشای فیروزه ایم رو پوشیدم و نگاهی تو آیینه به خودم انداختم

بلوز فیروزه ای و شلوار جین سفید جذبم با کش موی سفیدم ست بود

خیلی از این رنگ خوشم میومد....آرتان دوباره گفت:

-اومدی؟

دستی تو صورتم بردم و رفتم پیش آرتان

-چه عجب خانوم خانوما تشریف آوردن.میذاشتی بعد از سال تحویل میومدی

-اِ آرتان گیر نده دیگه

نگاهی خریدارانه از سرتا پاش انداختم...

کت و شلوار آبی نفتی جذب و کفشای مشکی با پیراهن همرنگش

وای خدا این بشر چرا اینقد خوش تیپه؟

نگامو ازش برداشتم نشتم کنارش رو کاناپه...سفره رو از زیره چشمم گذروندم،چیزی کم نداشت

قرآن رو برداشتم و بازش کردم...صدای دعای تحویل سال که از تی وی پخش میشد،بلند شد:

یا مقلّب القلوب و الابصار

چشمامو بستم و آروم همراهش تکرار کردم

-یا مقلّب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل و النهار

تنها آرزوم این بود که آرتان پیشم باشه مثل ماهای پایانی امسال دوست داشتم مثل کوه پشتم باشه...فقط همین!

- یا مدبر اللیل و النهار

هرسال این موقع کناره لیلی جون بودم وباهم دعا رو میخوندیم

سرنوشت چه بازی هایی که باهام نکرد...کی به ذهنش خطور میکرد که دخترخونده ی حاج رضا پارسیان با پسرش ازدواج کنه؟دختری که پیش هیچ کس سره تعظیم خم نمیکرد حالا از غرورش گذشته...تموم این اتفاقا رو مدیون حاج رضاهستم اون باعث شد که زندگی منو آرتان به چالش کشیده بشه اون باعث شد منو آرتان،ما بشیم

یا محوّل الحول و الاحوال

تا چند لحظه دیگه سال تحویل میشه ...چه خوب چه بد،تلخ یا شیرین امسالم گذشت...تنها چیزی که باقی موند هدیه ایه که من از پارسال دارم و الان دستاش تو دستمه...

-یا محوّل الحول و الاحوال

زیره لب برای همه دعا کردم...بخصوص برای مامانِ یسنا که دیروز فهمیدم سرطان داره...خاله نرگس واقعا برام عزیز بود...مثل خاله واقعی بهم محبت میکرد هیچ فرقی بین منو یسنا نمیذاشت ایشالله خدا شفاش بده

حوّل حالنا الى احسن الحال

در آخر زیره لب زمزمه کردم:

- حوّل حالنا الى احسن الحال

آروم قرآن رو بوسیدم و گذاشتم روی میز همینطور که دستام تو دستای آرتان بود شمردم:

-5...4...3...2...1

romangram.com | @romangram_com