#مسافر_پارت_2
-فکر کنم شما باید آقا آرتان باشید. درسته؟؟
--مادرم نیست؟؟فکر کردم برای اومدنم خودش درو باز میکنه نه خدمتکارای خونه!!
چی؟؟این چی گفت؟؟؟بیشعوررررررررررربه من میگی خدمتکار؟؟ دارم برات.
-بفرمایید بالا
مثل خان زاده ها جلو جلو رفت.لیلی جون تا آرتان رو دید سرید بغلش کرد بعد از احوال پرسی و روبوسی،لیلی جون به من اشاره کرد
-آرتان؟آندیا رو یادت میاد؟
آرتان خشکش زده بود.
--از آشنایی تون خوشبختم.
لبخند ملیحی زدم خیلی محترمانه نگاهش کردم.
لیلی جون آرتان رو به سمت اتاقش راهنمایی کرد.
تی وی یه دونه از این فیلمای خون آشام نشون میداد منم که عاشق اینجور فیلما بودم داشتم نگاه میکردم آرتان اومد و کنترل رو برداشت و کانال رو عوض کرد.نگاش کردم اصلا انگار نه انگار،به روی مبارک خودش نمی آورد.بلند شدم و رفتم تو آشپز خونه لیلی جون با شور و شوق خاصی شام درست میکرد برق شادی رو میشد تو چشاش دید.
-کمک نمی خوای لیلی جون؟
--آره دخترم قربون دستت سبزی و گردو رو از فریزر درآر.
درِ فریزر رو باز کردم و سبزی و گردو رو برداشتم.
-حالا چی میخوای درست کنی لیلی جون؟
--فسنجون و قورمه سبزی،تو فسنجون دوست داری و آرتان قورمه سبزی.
-بخاطرِ من فسنجون درست میکنی؟
--پس چی؟ فکر میکنی چون آرتان اومده تو رو فراموش کردم دختر کوچولوی خودم؟
- نه ...نه این چه حرفیه بالاخره اونم پسرِتونه
--توهم دخترمی الهی مادر فدات بشه
-خدا نکنه لیلی جون
مشغول درست کردن شام شدیم تقریبا همه چیز آماده بود.
-دخترم برو میز و بچین الانه که حاج رضا بیاد.
--چشم لیلی جون.
رفتم میز رو چیدم داشتم میرفتم تو آشپز خونه که نا خواسته متوجه حرفای لیلی جون و آرتان شدم.
-خدمتکارتون خیلی...
-- کدوم خدمتکار؟اینجا خدمتکاری نداریم.
-همین دختره رو میگم دیگه.آخ ببخشید دخترِتون
--آرتان درست صحبت کن، اینکه تو اومدی دلیل نمیشه با آندیا بد رفتاری کنیم اون دخترِ ماست خواهر خونده توئه.
-خیلی خب مامان موعظه نکن
--درست مثل بچگیات لجباز و یه دنده ای اصلا تغییر نکردی
آرتان از آشپز خونه اومد بیرون و باهم رو به رو شدیم.
آروم صحبت میکرد تا لیلی جون نشنوه.
-فال گوش ایستاده بودی؟
منم آروم ادامه دادم نمیخواستم لیلی جون با خودش فکر کنه هنوز پسرش نیومد باهاش بحث میکنم درسته که لیلی جون اینجوری نیست ولی احتیاط شرط عقله.
--نه داشتم رد میشدم
-هه تو راست میگی.من دخترایی مثل تو رو خوب میشناسم میخوای اموال حاج رضا رو بالا بکشی یه آبم روش.
--ببین آقا پسر تو هرکی هستی برا خودتی حق نداری با من اینجوری برخورد کنی بهت همچین اجازه ای نمیدم.
-آره همه اولش اینو میگن.
--بهتره مراقب حرفات باشی و گرنه بد میبینی.
romangram.com | @romangram_com