#موژان_من_پارت_58


- من هيچ لباسي ندارم . همه لباسام خونه ي رادمهره .

- الان بايد اين و به من بگي ؟ يعني هيچ لباسي نمونده تو كمدت ؟

شونه هام و بالا انداختم و مامان به سمت اتاق خودشون رفت . منم به دنبالش رفتم . در كمدشون و باز كرد و از بين انبوه لباسايي كه اونجا بود لباسي رو در آورد و به دستم داد و گفت :

- اين كت و شلوار و بپوش .

نگاهي بهش كردم . لباسي بود كه پارسال احسان برام خريده بود و از جايي كه از دستش عصباني بودم لج كرده بودم و گفتم كه نميپوشمش . با ديدنش دوباره داغ احسان تو دلم زنده شد . مانع ريزش اشكام شدم و بدون حرفي به سمت اتاقم رفتم . لباس و روي تخت پرت كردم و به سمت پنجره رفتم . بارون شديدي بيرون ميومد . دلم خواست برم و زير بارون قدم بزنم . با فكر اينكه تا دقيقه اي ديگه سيما جون و رادمهر ميرسن از اين كار صرف نظر كردم و دوباره به سمت لباس رفتم . بالاخره كلنجار رفتن و با خودم كنار گذاشتم و لباس و پوشيدم . برخلاف هميشه كه موهام و ساده پشت سرم ميبستم اين بار موهام و كه تا روي كمرم ميرسيد و باز گذاشتم . نميخواست حالت خاصي به موهام بدم خودشون فر بودن تنها با موس حالتشون دادم و كمي هم آرايش كردم . نميدونستم چرا دارم اين كارارو ميكنم . من كه ميخواستم از رادمهر جدا بشم پس چرا انقدر خودم و خوشگل ميكردم ؟ نگاهي توي آينه به خودم انداختم پوست سفيدم با موهاي طلايي رنگم جلوه ي بيشتري گرفته بود . صداي زنگ در اومد و دقيقه اي بعد صداي سلام و احوالپرسي سيما جون و رادمهر . دلهره گرفته بودم . بالاخره هر چي كه بود همه ي آتيشا از گور من بلند ميشد و من بايد الان جواب گوي حركت اون شبم ميبودم . نفس عميقي كشيدم و از اتاقم بيرون اومدم . مامان به پذيرايي راهنماييشون كرده بود . وارد شدم و سلام كردم . سيما جون به سمتم اومد و با مهرباني در آغوشم كشيد و بوسه اي روي گونم كاشت و گفت :

- سلام عزيزم . چقدر خوشگل شدي . ماشاالله .

از بالاي شونه ي سيما جون نگاهم به رادمهر افتاد نگاه بي تفاوتي بهم انداخت و با مامان مشغول صحبت شد . از اين همه بي اعتنايي حرصم گرفت ولي به روي خودم نياوردم . تعارف كردم و سيما جون نشست . مبل كناريش و اشغال كردم . بعد از حرفها و تعارفات معمول سيما جون با لخند گفت :

- خوب . يه حرفايي شنيدم يه تصميمايي گرفتين مثل اينكه .

سرم و به زير انداختم مامان گفت :

- نميدونم والا اين چه تصميميه گرفتن .

سيما جون گفت :


romangram.com | @romangram_com