#مهمان_زندگی_پارت_4
- خوبي بابايي؟
پدر دستش را فشرد و گفت:
- خوبم عزيزم ، ثبت نام كردي؟
- اره ، امروز هم انتخاب واحد داشتم
- خوب خدا رو شكر، امسال دیگه درست تموم ميشه وبه همه آرزوهات میرسی .
- بابا ! ... ميدونم كه شما رشته ام رو دوست نداشتيد و فقط چون اصرار كردم راضي شديد توي اين رشته درس بخونم ، اما همونطور که قول دادم توي همين رشته هم سربلندتون می كنم .
- ميدونم عزيزم . تو هميشه برای من بهترين بودي مهم اينه كه خودت اين رشته رو دوست داري، علاقه من و مامانت كه مهم نيست
- ساغر ميگفت با من كار داشتيد ؟
لبخند ضعیفی زد و گفت :
- اره دخترم !صدات زدم بگم امشب مهمون داريم ،يكي از دوستهاي قديمي منه كه قراره بيان تو رو براي پسرشون ببينن .
رنگ از روي سایه پريد و با تته پته گفت:
- من...... من رو چرا ........ ؟
حاج علي دوباره لبخندي زد وگفت:
- اين شتريه كه درخونه هردختري ميخوابه توهم كم كم بايد آماده بشي وخودت و بسپري دست سرنوشت
- ولي بابا من آمادگي ازدواج وندارم ،خصوصا اينكه شما هميشه ميگفتيد اول بايد درسم تموم بشه بعد ازدواج كنم
- ازدواج كه آمادگي نميخواد عزیزم، فقط كافيه دو نفر همديگرو بپسندند ، اونوقت همه چی خود به خود حل میشه ... درست هم كه ديگه كم كم داره تموم ميشه . دیگه بهانه ای نداری !
- بهانه رو شما داشتید بابا ، نه من..........
- منظورت اون خواستگارهایی که من رد می کردم ؟! عزیزم من که در مورد همشون با خودت حرف می زدم وبا صلاح تو ردشون کردم!
- منم که چیزی نگفتم بابا ، ولی .........
- ولی و اما نداره عزیزم ! حالا بذار بيان ، شايد اصلا تو رو نپسنديدن و رو دستم موندی ، با بی حالی لبخندی زد وادامه داد :
- حالا پاشو برو كمك ساغر ، بعداً بيشتر با هم حرف ميزنيم .
ساغر مشغول تمیز کردن بوفه بود . با دیدن او با شیطنت خاصی گفت :
- آهاي عروس خانم ! فقط به خاطر تو کوزت (دختر زحمت کش کتاب بینوایان ویکتور هگو)شدم و دارم تميزكاري ميكنما ، يادت نره بايد تلافي كني ، فهميدي؟!
به سمتش رفت و با خنده گفت:
- ما كه چند ساله شرمنده آبجي كوچيكه ي نازنينمونیم ، حالا امشب و هم بذار به حساب همون چند سال
سپس باچشمانی تنگ شده پرسید :
- ساغر ! جريان چيه ؟ چرا اينهمه بدون برنامه ؟
- بدون برنامه هم نيست . خانم خنگول تشريف دارن ، حواسشون نیست دور وبرشون چه خبره .... چند وقته توي خونه خبرائيه !
- جدي ؟! ... پس چرا من متوجه نشدم ؟
- چون خوابي آبجي جونم ، يا پيش نازي جونتي يا دانشگاه ،وقتي هم كه خونه اي توي اتاق، خواب تشريف داري !
romangram.com | @romangram_com