#مهمان_زندگی_پارت_19


- چرند نگو ، خون آشام که نيستم ، ازم بترسي

ساغر روي لبه تختش نشست و گفت:

- حال و هواي خونه روز به روز دلگيرتر ميشه

با مهرباني دست ساغر را در دست گرفت وگفت:

- فکر میکنی من مقصرم؟

- توكه غصه دار و دپرس باشي انگار خونه اصلا روحي نداره

- خوشگلكم روح خونه كه تو هستی ،نه من !......تو هميشه با خنده هات همه رو شاد ميکنی

- ولي وقتي تو نباشي سر به سر كي بزارم و باهاش بخندم

باخنده آرام بر سرش زد وگفت :

- دیونه ! مگه من دلقكم

در حالي كه سعي ميكرد بغض پنهان و فروخورده اش را مهار كند سرش را به زير انداخت وشروع به بازی با روتختی سایه کرد .سايه حس کرد که درونش آشوبی برپاست .دست زير چانه اش برد وسرش را بالا گرفت و گفت:

- نبينم خواهر كوچولوي خوشگلم پكروگرفته باشه

- چرا نباشم ،تو اين خونه انگار اصلا من وجود ندارم

- نمي خواي بگي چي شده؟

- دو هفته ديگه اول مهره و مدرسه ها باز ميشن ولي هيچكس تواین خونه فكر من نيست .همه فكر و ذكر بابا و مامان شده فقط تو و اين خواستگاري لعنتی

- مگه هنوز نرفتي خريد؟مامان كه خيلي وقت پيش بهت پول داد

- تو كه اخلاق منو ميدوني ،دوس ندارم تنهايي برم خريد ،مامانم كه اين روزها حوصله خودش و هم نداره چه برسه خريد .توام كه خودت و تو اين اتاق زنداني كردي و فقط غصه ميخوري

- مگه قرار نبود همراه سودابه بري؟

- سودابه رفته مسافرت و چند روز ديگه برميگرده

- عزیزدلم غصه نخور ،مگه من مرده باشم بذارم خواهر نازم به خاطر یه چیز بیخود ناراحت باشه ، با نازنين هماهنگ ميكنم عصر سه تايي میريم خريد ،خوبه؟

- نه !..... با نازنين نه

-چرا؟

- دوست دارم دوتايي با هم باشيم وقتي نازي همراهمونه يادتون از من میره

خنده اي كرد و نيشگوني از لپش گرفت وگفت:

- اي حسود!

- خوب دروغ كه نميگم ، شما اينقدر حرف برا هم داريد كه هيچوقت تموم بشو نیست

- بسیار خوب ! عصر دوتايي با هم ميريم ولي بايد يه چيز خوشگل هم براي من بخري

- تو با اون نامزد خرپولي كه داري چه نيازي به كادوي من داري؟

غمگین وکمی عصبی گفت :


romangram.com | @romangram_com