#مرگ_ماهی
#مرگ_ماهی_پارت_40


-فكر ميكني تقصير توئه؟

-يه بخشيش اره.

من فكر ميكنم همه اش تقصير توست...

-هميشه فقط معذرت ميخواي..

-ديگه چي ازت بخوام؟

چيزي نميگويم..موهايم را بوميكند و زمزمه ميكند:

-فك نكن وقتي عذرخواهي ميكنم حقو دادم بهت..اينو بايد درك كني كه حفظ رابطمون برام مهمتر از اثبات حقانيت منه...

-و تو فكر ميكني حقي؟

-تا وقتي تو حرف نميزني اره!

چه جالب...نفسم را پلكاني ميدهم بيرون و او كه داشت موهايم را رشته رشته ميكرد...به خاطر بافت و نمش فر شده بود...

-چرا موهاتو خشك نكردي جوجه؟

قلبم لرزيد، لغزيد..

-تو از جوجه ها بدت مياد؟

نفس خنده ايت در گوشم پيچيد اما چيزي نگفتي...نفس گرمت تا گردنم رسيده و تو لب م





romangram.com | @romangraam