#مرگ_ماهی
#مرگ_ماهی_پارت_3
دستش را به پيشاني ميگيرد و من كه نيمخيز ميشوم سمتش:
-چي شده؟
-ميشه يه قرص بهم بدي؟
-ميگرنته؟
سري
به معناي اره تكان ميدهد..به اشپزخانه ميروم و با دو مسكن قوي برميگردم..همانطور كه اب را ميدهم دستش زمزمه ميكنم:
-امروز چيزي شد؟ عصبي شدي؟
سرش را مياندازد بالا و من يكي از شالهاي نخي ام را برميداردم و ميروم سمتش:
-چيكار ميخواي بكني؟
-سرتو بيار جلو!
مچم را ميگيرد:
-ميخواي شال سرم كني؟
كوتاه ميخندم:
-نه
romangram.com | @romangraam