#مردی_میشناسم_پارت_56


پاسخی نداد. طاهر از جا بلند شد: شام نمیخورید؟

به سمت آشپزخانه به راه افتاد. نگاهی به پدرش انداخت و به دنبال طاهر وارد آشپزخانه شد. طاهر بشقاب ها را از کابینت بیرون کشید و به سمتش گرفت. بشقاب ها را که روی میز می چید طاهر صدا زد: وَلی بیا شام بخوریم بعد تا صبح میتونی با اون اعداد ارقامت سر و کله بزنی.

وَلی از جا بلند شد: نمیدونم چطوری اون رستورانا رو میگردونی. با این وضع...

طاهر جمله اش را نیمه کاره قطع کرد: حسابدار برادر حسابدار. من عمرا خودم و بندازم تو اون حساب کتابا...

پارچ آب را از یخچال بیرون کشید و روی میز گذاشت. وَلی هم وارد آشپزخانه شد و برای شستن دست هایش به سمت سینک ظرفشویی رفت. طاهر تشر زد: صد بار بهت گفتم دستات و اینجا نشور. اون روشویی برای چیه؟ اینجا رو به گند میکشی.

وَلی شیر آب را بست: عین زنا غر میزنی.

سبد سبزی را که عصر به همراه طاهر پاک کرده بودند، روی میز گذاشت و طاهر غذا کشید: وقتی یکی مثل تو رو میبینم به جنس لطیف حق میدم از دستمون شاکی باشن.

وَلی پشت میز نشست و گفت: نونم بیار مستانه.

دوباره به سمت یخچال برگشت و طاهر گفت: اونجا نیست. گذاشتم تو جا نونی.

غذای خوش آب و رنگ را روی میز گذاشت و در حالی که میز را از نظر می گذراند گفت: خجالت بکش پاش درد میکنه.

طاهر با قدم های بزرگ خود را به او رساند و سبد نان را به دستش داد: تو بشین من میزارم.

به سمت طاهر برگشت که سبد را در برابر پدرش روی میز گذاشت و گفت: بفرمایید عالیجناب.

سری کج کرد. طاهر بداخلاقی هم بلد بود؟ طاهر همیشه مهربان...

طاهر در حال نشستن پشت میز گفت: بیا مستانه چرا اونجا وایسادی؟

با نگرانی افزود: پات درد میکنه؟

***

به کش موی چسبیده به تخته خیره شده و با خنده اسماء را تماشا می کرد. اسماء دستش را بالا گرفت و در حالی که سعی داشت خنده اش را کنترل کند، گفت: این شی قیمتی متعلق به خانم مهدی پور، دبیر عزیز مدرسه دانش آموختگان نوین هست. بعد از وقفه ای چند دقیقه ای حراج شروع خواهد شد.

شراره در کلاس را باز کرد و با گیجی نگاهی به اسماء که نطق میکرد و چند نفر هم کنارش جمع شده بودند، انداخت و به سمت مستانه آمد. در حال نشستن روی صندلی اش گفت: چه خبره اینجا؟

اسماء تشر زد: نظم مجلس و بهم نزنید لطفا... همگی آروم باشین تا حراجی و استارت بزنیم.

میترا از جا بلند شد و خط کش فلزی اش را به سمت اسماء گرفت: بیا با این بشمر...

romangram.com | @romangram_com