#من_پلیسم_پارت_90


منو میگی ...اون لحظه چهارستون تنم لرزید....ما تا اینجا فقط رو قدرت پا ها و دستا کار کردیم چندتا فرم یاد گرفتیم من نمیدونستم مبارزه چیه!

خلاصه که یه بار رفتم کلاس مریم جون یهو بی هوا و بی مقدمه گفت مبارزه داریم!

بهم هوگو داد!(جلیقه محافظ به رنگ قرمز و آبی مخصوص ورزش تکواندو)

کلاه گذاشت سرم!ساق بند و مچ بند بهم داد.حسابی تکمیل و پامب شده رفتیم وسط تاتامی(زمین ورزش رزمی«قابل احترام»)

گارد گرفتم.مریم جون خودش جلوم بود.بلند داد زد:شی جاک!(اجازه حرکت یا مبارزه از طرف استاد یا ارشد)

رقص پا زدم...اون هی میومد جلو من هی در میرتم .دوسه تا لگد زد که جد و آبادم اومد جلو چشم رقصید!

آخرم عصبانی شد و داد زد:این چه وضعشه شیوا؟

گفتم:چی؟

-دیوونه.من میگم مبارزه کن تو فرار میکنی؟

-خب چیکار کنم؟من هیچی بلد نیستم!!!

یه فوت پر صدا کرد و اومد جلوم.فکر کنم حدود نیم ساعت ئقت ما صرف یاد گرفتن نکات مبارزه شد!

بعدش که من اوکی دادم دوباره شروع کردیم.

لگدی میپروندم بیا و ببین.خودم حض میکردم!بعد هر حرکت قاه قاه میخندیدم!

مریمم از حرکات من خنده اش گرفته بود!

بعد یه ساعت مبارزه پدر درآر مریم جون دستور توقف داد.

داشتم دیگه میمردم.بعد همونجور که نفس نفس میزدم گفتم:استاد ببخشید...... الان.... من دیگه..... واسه جنگ..... و دعوا ....آماده ام؟

مریم جون خندید:نه عزیزم.خیلی مونده.ولی یه چیزی رو بدون.تو دعواهایی که حرصت در میاد قدرتت 3 برابر میشه

با لاجونی گفتم:اهــــان

خوب یعنی چی؟!اومدیمو من سر دعوا خندم گرفت به جای حرص!


romangram.com | @romangram_com