#من_پلیسم_پارت_63





_مثل اینکه تو کلا تو باغ نیستی ...مگه تو برگه هایی که سرهنگ بهت داد این چیزا رو ننوشته بود؟

_نه....یعنی اگرم نوشته بود من نفهمیدم...از بس استرس ایجاد کرده بودن!من اونشب اول اصلا نخوابیدم!بعدشم که باید میسوزوندیم....منم از هولم دیگه وقت نکردم دوباره بخونم سریع سوزوندمشون!

دهنشو کج کرد و سرشو تکون داد.من این جوری معنی کردم که یعنی همون خاک برسر بی عرضت کنم دختره ی احمقه نفهمه الاغه هیچی ندون!آخه آفتاب مهتاب ندیدگی تا چه حد آخه؟

_خب حالا چیزی نشده که...تو بگو الان.

_فربد کارش قاچاقه انسانه.

_خب اینو که میدونم عقل کل!

_اینم میدونی که تو کار هردونوعشه؟

_چی؟

_هم انسان مرده قاچاق میکنه هم زنده!هم اعضا میفروشه هم همخواب!افتاد؟

شک زده شدم....دهنم باز مونده بود!من فکر میکردم قاچاق انسان همون رد کردن آدما از مرز باشه!این دیگه چه وحشی بود؟!

امیر دید دارم پس میوفتم سریع گفت:نترس بابا...همکارا هوامونو دارن....ردیاب داریم...نمیتونه کاری کنه...فهمیدی؟.....الو....بابا نترس خیر سرت پلیسیا!

چه ربطی داره آخه؟؟؟؟مگه هرکی پلیسه نمیترسه؟نباید بترسم چون پلیسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امیر اومد نزدیکم و با ناباوری پرسید:جدی میترسی؟

با تعجب گفتم:دیوونه ایا؟کیه که بفهمه کنار یه قاتل جانی ول میچرخه و هر و کر میکنه و سربه سرش میذاره و نترسه آخه؟من الان سکته نکردم یعنی خیلی مقاومم!

_زکی.....الان تازه قسمت قشنگ و رمانتیک ماجراس کجایی خانوم؟؟؟؟

_چی میگی تو؟بابا من قلبم ضعیفه ها....الان پس میوفتم.آخه به قیافه خوشگلش اصلا نمیخوره اینکاره باشه!

اخماش رفت تو هم!:کجاش خوشگله مرتیکه ایکبیریه جانی؟؟؟؟؟اتفاقا اینجور آدما خوب بلدن ظاهرسازی کنن.....خودشو مطلوم نشون میده که جذب کنه میدونه دخترا خیلی مامانین!

مانی رو با یه لحن باحالی گفت خندم گرفت:اوه اوه معلومه دلت خیلی پره ها!خواستی درد و دل کنی رو من حساب کن.درسته که هیچی حالیم نیس ولی سنگ صبور خوبیم.

romangram.com | @romangram_com