#من_پلیسم_پارت_62
_حالا نمیخواد بترسی....همهچی ازین مارمولک بر میاد....ممکنه مارو مثل بقیه قیچی قیچی کنه بفروشه....ممکنه همینجا دخلمونو بیاره ...ممکنم هست که......
_ که چـــــی؟....دیگه بدتر ازینا بازم هست؟؟؟؟؟؟
_نه....نمیدونم.....ولش کن حالا....تو به کارت ادامه بده.مثل زنی که سالهاست که این کارشه...ولی نذار بهت نزدیک شه...میفهمی که؟
_سخته بابا...اون تا منو تنها گیر میاره میخواد بخورتم!.........
جفتمون ساکت شدیم و رفتیم تو فکر....اونو نمیدونم ولی من به این فکر کردم که اگه فهمیده باشه پلیسم و دارم میچزونمش بعدا که گند کار درومد چه بلایی سرم میاره؟کلی میخنده به اینکه من با چه اعتماد به نفسی هی ناز میکردم واسش و اون میتونسته با یه اشاره ....پخ پخ!
رومو کردم سمت امیر:راستی....من که اصلا رقص بلد نیستم.چجوری باید به زنایی که اون میاره رقص یاد بدم؟
تا اومد حرف بزنه پریدم وسط:نگو که اینم باید یاد بگیرم!
خندید:اتفاقا همینو میخواستم بگم...جدی رقص بلد نیستی؟
چشم غره رفتم بهش:نخیر...موردی داره؟جرمه؟
خندش شدت گرفت:نه اتفاقا...ولی خب حق بده تعجب کنم...کدوم دختری پیدا میشه که رقص بلد نباشه؟
_معلومه که میشه....یکیش جلوت نشسته!
_خب دیگه متاسفانه سرهنگ فکر میکرد تو بلدی وگرنه یه مدت دوره واسه رقص هم میذاشت!!!!!
_خب حالا چیکار کنیم؟
_هیچی دیگه به کتی و اون یکی اسمش چی بود؟
_الی جون
_اره...همون الی جون اینا باید بگیم یادت بدن!
_چه مسخره.اصلا من برا چی باید به دخترایی که فربد میاره رقص یاد بدم؟
_برای اینکه واسه همین اصلا انتخاب شدی
_خب که چی بشه؟
romangram.com | @romangram_com