#من_پلیسم_پارت_60
فربدم که طبق معمول کم نمیاره از بس که پرووئه!
جلوتر راه افتاد.
کنار گوشم گفت:البته بستگی داره کجا بخوای استراحت کنی؟
یه تختخواب خشک و خالی یا...
نذاشتم حرفشو کامل کنه:ممنون ترجیح میدم تنها باشم.
کثافته آشغال میخواست مفت و مجانی برم بغلش!
رفتیم جلوی دری که بزرگ بود.رو کردم سمت فربد ازون لبخندای مخصوص خودم که حرص درآره زدم و انگشتامو به نشونه ی بای بای براش تکون دادم و رفتم تو.
امیرم زرنگتر از من یه نیشخند زدو درو محکم رو فربد بست.
اگه کارش به من گیر نبود حتما یه بلایی سرم میوورد انقدر ضایعش کردم!
امیر تا در و بست غش غش شروع کرد خندیدن!
بهش با حالت مضطربی گفتم:هییییییییییس
به زبون اشاره بهش حالی کردم ممکنه شنود گذاشته باشن.
بدبخت خندش قطع شد و به حالت خیلی تابلویی اینور و اونور و نگاه کرد.
دودستی زدم تو سرش گفتم:خاااااک برسرت ششاید دوربینم باشه.
یهو سیخ شد.
وااای انقد قیافش خنده دار بود که دیگه نتونستم جلو خندمو بگیرم.
پقی زدم زیر خنده!
فهمید بدجور سر کار بوده!عصبانی شد دویید دنبالم!
منم زدم به چاک!
romangram.com | @romangram_com