#من_پلیسم_پارت_58


فربد گفت :خانوما مقدم ترن!

این غیر مستقیم یعنی شما بفرما جلو ببینم چند مرده حلاجی!

منم تو دلم گفتم حالا ببین فقط قبلش فکتو نگه دار نیوفته!!!





با چوبا یه ضربه زدم و د برو که رفتیم.سعی کردم گفته های مربی رو یادم بیارم<<واسه سرعت گرفتن خم شو میخوای سرعتت کم شه کمرتو صاف کن...دور مارپیجی اولش پاهاتو هشت کن یه ضربه با باطوم به زمین و حالا پاها یازده بشه دو باره هشت کن و دور بزن...>>

سرعتم زیاد بود و فقط تمرکزم رو حرکاتم بود.

وقتی رسیدم پایین یه نفس راحت کشیدم که سالم موندم!

سرمو گرفتم بالا ببینم کجان که دیدم به به ...جفتشون هنوز وایسادن سر جاشون و دهناشون بازه!

خندم گرفت و اشاره کردم بیان پایین.

امیر زودتر به خودش اومد .

اونم رسید.فربدم دید داریم نگاش میکنیم اومد.خیلی صحنه باحالی بود فقط نگام میکرد .اخه پیچ ریز و حرفه ای میزدم خیر سرم!!!!

دوباره رفتم سمت تل اسکی امیرم خیالش راحت شده بود و شاد و خندان دنبالم میومد.

خلاصه که تا ساعت ناهار یه سه چهار باری اسکی کردیم.

دیگه خیلی گشنم بود که دست کشیدم .کفشارو در اوردم و به امیرم اشاره کردم و رفتم تو سالن.

فربد سریع دنبالمون اومد.

نفس نفس میزد:خسته شدی؟بریم واسه ناهار

هیچی نگفتم ضایع شد:خیلی خوش گذشتا

باز هیچی نگفتم.خندید و دنبالم اومد!اخه حس ضایع شدن خیلی بده!


romangram.com | @romangram_com