#من_پلیسم_پارت_35

يا اين دوتا جادوگرن....يا من يه جواهريم که هر دفعه يه رنگم.اونقد خوشگل شده بودم که ميخواستم همونجا خودمو ماچ کنم!!!!

موهاى طلاييم نصف شينيون شده و نصف پريشون بود.دوتا گوشواره اندازه نعلبکى هاى شاه عباسى ننه جون تو گوشم بود.رژ قرمز جيگرى انگار همين الان انار خوردم!

لباسم مشکى بود.ماکسى.مدل رومى.از بالاى سينه تا زير سينه لخت و گشاد. بود و رو کمرم يه بند مثل طناب دور کمرم و از اونجا تا مچ پام دوباره لخت و شل.دوتا چاک داشت که تا بالاى رون هردوپام ميومد!استينشم از شونه با حلقه تيکه تيکه به هم وصل بود.از پشت کمرمم يه تيکه پارچه بلند بود که بايد مينداختم رو دستم.حلقه ها و طناب دور کمرم طلايى بود.رنگ گوشواره و تاج روى شينيونم طلايى....کفشو ديگه نگو...پاشنه ده سانتى ولى بندى.طلايى بودو بنداش حالت ضربدرى رو هم تا بالا زانوم اومد....داشتم پس ميوفتادم.

جز رژ لب جيگرى ارايش صورتم طلايىو مسى بود.

الى ي پالتو پوست مشکى برام اورد و کمکم کرد تنم کنم.يه شال حرير طلايى تيپ شيوا عالمىرو کامل کرد!

اروم به کتى گفتم:دست ستاد درد نکنه.چقد بودجه گذاشته واسه اينکار!......

هيچى نگفت.دوباره گفتم:ميگم کتى جون آخر ماموريت اينارو به عنوان جايزه نميدن بهم؟اخه خيلى بهم مياد!

يه نگاه و يه پوزخند از کتى گرفتمو ضايع شدم!الى يه کيف دستى طلايى داد دستم و گفت :برو.ماه شدى شيوا جون.

با قدماى مثل اسباى تازه به دنيا اومده رفتک سمت در.امير اومد کمکم.تا ماشين منو برد.يه ليموزين سفيد.اينارو از کجا ميارن همکارا نميدونم!

درو باز کرد و من نشستم.توش اندازه حموم خونمون بود!قشنگ ميشد توش خوابيد!

شيشه هاشم دودى بود.تو اون پالتو پوست داشتم ميپختم.درش اوردم انداختم صندلى کنارم.يهو ديدم صندلى روبروم رفت کنارو ىه در کوچولو باز شدو امير از توش پديدار شد.با اون لباس خوشگلم خيلى قش شده بودم چاک دامنمم رفته بود کنارو جفت رون پام تا خط شورتم افتاده بود بيرون.

روغن کاريم شده بود عين مرمر برق ميزد!

امير بدبخت اومد تو گفتم :هه هه...نميدونستم ماشين در مخفى داره.

بيچاره تو شک بود.چشاش رو پاهام قفل شده بود.

پالتومو از کنارم برداشتک انداختم رو پام

يهو به خودش اومد.نگاش رو صورتم چرخيد.کلافه يقه پيرهنشو ازاد کرد.کراواتشو شل کرد و نگاشو دوخت به پنجره

هى پشت هم نفس عميق ميکشيد.بعد چن ديقه يهو گفت:آهااااان.

دوضرب پريدم هوا:هاااان...کوفت چرا اينجورى ميگى؟

خندش گرفت:ببخشيد اخه اومدم يه چيزى بگم يادم رفت.

-خب؟

romangram.com | @romangram_com