#من_پلیسم_پارت_31
اين خسرويم واسه خودش شناگر ماهرى بوده هاااا.....فقط اب نديده که خودشو نشونن نداده!
يه سرفه کردم بلکه به خودش بياد!
اثر کرد.رد نگاهش از چشام رفت رو هيکلم!!!!!
ديدم بيفايدس ...خودمو صاف کردم و مثلا با يه حال نذارى رفتم بيرون.اون غول بيابونيم پشتم اومد!
تا از اتاق اومدم بيرون دوباره همه قيام کردن.منم يه حس باحالى بهم دست داد....خوشم اومده بود!
يه سر به معنى سلام تکون دادم و رفتم رو تنها صندلى خالى نشستم.البته خيلياشون ايستاده بودن ولى تابلو بود اون صندليه مخصوص منه ديگه!
تا ماتحت مبارکو گذاشتم رو زمين...نه نه ببخشيد رو صندلى,همه با هم نشستن!
صد البته که اونايى که ايستاده بودن همونطورى ايستاده موندن!!!!!
هيچى نگفتم...ولى شروع کردم به تجزيه صورت مردا!کارى که تو عمر بيستو يک سالم حتى با صورت بابام نکرده بودم!!!!
جالب بود هيچکسم جيک نميزد طورى که شک کردم نفس ميکشن يا نه!
بابا دست مريزاد سرهنگ!همچنان سابقه اى واسه من درست کرده که اينا نديده شلوارشونو خيس کردم.
دست از ديد زدن بر داشتم .ديگه بايد اون روى پليسيمو نشون بدم که زحمتاى سره هدر نره!
چشمامو دوختم به چشماى تک تکشونو با يه صدايى که از قصد ضريف کرده بودم شروع کردم به نطق کردن!
-خب....آقايون....ازينکه ميبينمتون خوشحالم.........روى صحبت من بايد با کى باشه؟
غير مستقيم گفتم کله گندتون کيه!
يه مرد حدودا چهل ساله از جاش بلند شد يه تعظيم باحالى کرد که تا فيها خالدونم کيفور شد!
کت شلوار شيرى رنگ با کراوات زرشکى و بلوز سفيد...عجب سليقه ايم داره سر پيرى!چشاش نميدونم ابى بود يا سبز....هرچى بود خيلى هيز بود!موهاشم جوگندمى بود که کاملا تابلو بود طبيعى نيست!
-بانو عالمى عزيز...بنده توسلى هستم.مشاور اول جناب هوشنگ!اينجا هستيم تا بنا به درخواستتون به سوالاتون پاسخ بديم.
جناب هوشنگ دىگه کدوم خريه!؟همچي ميگه مشاور اول انگار طرف شاهه!
دوباره صدامو نازک کردمو مقدارى عشوه بهش اضافه کردم!
romangram.com | @romangram_com