#من_پلیسم_پارت_23
-ساکت اقا....(کارتمو گرفتم جلو چشمش)ستوان محمدى از دايره جنايى.
يهو رنگش پريد....راننده تاکسيم به وضوح جا خورد.به تته پته افتاد.
رفتم جلوش:برو رد کارت اقا.خوبه برخورديم نشده اىنجورى معرکه گرفتى...برو وقت منم نگير.
يارو بدون هيچ حرفى رفت تو ماشينشو گازشو گرفت!انگار اون دو کلمه دايره جنايى خوب کارشو کرده بود!!!
برگشتم سمت راننده:اقا شمام سريعتر حرکت کن کار دارم.
واى خدا...قربون جذبه خودم بشم.راننده هم به محض سوار شدن شروع کرد عذر خواهىو حرف زدن در مورد اينکه مردم شعور و فرهنگ رانندگى ندارن و ادم باد تابع قانون باشه و ازين حرفا که همه ميدونين!!!!
انگار نه انگار خودش همين چن ديقه پيش صداشو انداخته بود رو سرشو هوار هوار ميکرد.منم که حوصله حرفاشو نداشتم.
رفتم تو فکر خودم....حالا اين ماموريترو چجورى بکوبم تو سرم....خاک بر سر شدم رفت!!!!
جلو اداره پياده شدم...حالا رانندهه سر کرايه چقد تعارف و پاچه خوارى کرد بماند....
دوباره رهنمايى شدم سمت اتاق کنفرانس.
سرهنگ احمدى داشت صحبت مىکرد.منو ديد:سلام ستوان.دير کردين؟؟
فک کنم بايد جواب ميدادم:ىلام.شرمنده سرهنگ...تو راه تصادف کردم.
-مشکلى که پيش نيومد؟الان سالمين؟
-بله.خداروشکر.بخير گذشت.
-خب الحمدلله....داشتم براى بقيه ميگفتم.شما همتون آموزش تيراندازى ديديد و وارد اين بخش شديد...ولى طى عمليات آموزش رزمى هم ميبينيد.البته روى صحبتم بيشتر با مهره هاى اصليمونه.
به منو اون اقا ريشوئه نگاه کرد.البته هموشون ريشوئن منظورم اون آقاههس که چشاش يجوريه!
-ستوان محمدى به بهانه کلاس يوگا ميريد باشگاه.
چشام گرد شد.فهميد نفهميدم.
-شما ميريد باشگاهى که براتون در نظر گرفتيم وارد سالن يوگا ميشيد.به خاطر پولى که داديد کلاس يوگا براى شما خصوصيه.ولى از اونجا وارد کلاس رزمى ميشيد.
درواقع يجور رد گم کنيه.سروان خسروى تو اين ماموريت راننده شخصى و محافظ شماس.يعنى همه جا باهاتون مياد.جز جاهايى که اونا تشخيص ميدن تنها بريد.ولى سروان خسروى به واقع محافظ شما و پل ارتباطيه ما با شماس.تو اين ماموريت به هيچ عنوان مستقيم حرف نميزنيد.
romangram.com | @romangram_com