#من_پلیسم_پارت_114
-کوچولوی حسود من.اولا که اونموقع نمیدونستم انقدر در برابر شما ضعیفم.دوما که من قبل از اینکه تو پاتو بزاری تو مهمونی داشتم مخ اونا رو میزدم تا کارمو پیش ببرم.سوما که وقتی تک سناره ی من وارد مجلس شد من همه زندگیمو باختم.دیگه نتونستم حتی با زنی....
نمیخواستم حرفشو ادامه بده.سریع دستمو گذاشتم رو لبش.ناباور نگاش کردم و گفتم:گیج شدم!چقدر سریع اتفاق افتاد.الان چه خبره ؟چیکار کنیم؟من به سرهنگ و امیر چی بگم؟
-خانومم غصه نخور که غصه میخورم.امروز قشنگترین روز زندگی منو تو بود.من اعتراف کردم و از چشمای عشقم خوندم که اونم این بنده ی حقیرو دوست داره.دیگه مهم نیست چی میخواد بشه.قبل از هرکاری دخترارو ول میکنم.بدون هیچ ردپایی تورو باخودم میبرم.یه جایی رو واسه زندگیمون درست کردم.ریحانه میریم و تا ابد باهم زندگی میکنیم.بدون هیچ مزاحمی.
-ولی نمیشه...اولا مادر و پدرم دق میکنن.دوما پولای تو حلال نیست....من نمیتونم تو حروم زندگی کنم.سوما اگه پیدامون کردن چی؟همین الانش کلی مشکوک شدن که تو دوربینو گرفتی.
-اول خانومم نگران خونوادش نباشه.من میدونم چیکار کنم.دوما پولم حلاله.من مهندس کامپیوترم عزیزم.اونجا کار پیدا میکنم.سوما هیچکس نمیفهمه چی به چیه!تا بیان بفهمن من با خانومم رفتم اونور....
دیگه هیچ ابایی نداشتم.خودمو جا دادم تو بغل عشقم:فربد من میترسم.
منواز خودش جدا کرد....
صورتمو گرفت بین دوتا دستاش:اول بزار یه چیزی رو مشخص کنم.اسم من فربد نیست.فربد هوشنگ یه اسم خیالیه.مثل شیوا عالمی!
منتظر بودم اسمشو بهم بگه که گوشیش زنگ خورد.صورتمو ول کرد و با یه دستش بغلم کرد.عشق رو از تک تک حرکاتش میفهمیدم.چه قشنگ عشقشو نشون میداد.عشق خلافکار من!!!!
گوشیشو جواب داد:هان؟
....
-خیلی خوب.بهش بگو خانوم کارش طول کشید.بگو نگران نباشه
....
-اه اصلا بده به خودش.
جلوی دهنه گوشی رو گرفت و گفت:بادیگاردتته عزیز دلم.
گوشی رو گرفتم و به چشمای نگران و دلتنگ فربد لبخند زدم.
-بله؟
-خانوم کجایی شما؟نگران شدم.خیلی وقته بالایین.
-نگران نشو امیر.همه چی خوبه.با فربد دارم به نتیجه های خوب میرسم.
romangram.com | @romangram_com