#من_دیوونه_توام_پارت_44
من:واقعا؟
ارتی:اره نفسم حالا امشب بیاییم خاستگاری؟
من:شرط داره
ارتی:چه شرطی؟
من:ببریم کنسرت کروش
ارتام پقی زد زیر خنده چشم اون هم میبرم
من:پس میتوکی بیای
ارتام:تو باید یه چیزی بهم میگفتی نه؟
من:نه چه چیزی؟
ارتی:نفس بگو دیه
در حالی که چشامو بستم گفتم عاشقتم عاقاییی
من:اوخ اوخ دیرم شد بریم
و ارتی من وگذاشت کافی شاپ چون ماشینم اونجا بود سوار شدم رفتم البته همین اوله کاری دعوا کردیم اخه میخاست بوسم کنه ولی من نمیذاشتم میگفتم موقع ای که
محرم شدیدم والا گذاشتم دسمو بکیره پرو شده وقتی رسیدم خونه مامان گفت که میخاد برام خاستگار بیاد وقتی گفتم اکی تعجب کرد اخه همیشه من میگفتم نه و کلا میپیچوندم رفتم تو اتاقم اخه گفته بودن ساعت 7 میان و الان ساعت 6 سریه رفتم حموم خودمو شستم امدم بیردون یه پیرن مشگی که بالای زانو بود با یه جوراب شلواری که تور توری بود با کفش پاشنه بلند مشگی استینای لباسم بلند بود ولی شوته هام لخت بود موهامو هم باز گذاشتم یه ریمل زدم که مژه هام خوش حالت شد با رژ صورتی کمرنگ چشمام هم آبی خوشرنگ شده بود یهو عیکی عین گاو امد تو بلهههه سانی خاووم بود با نازی اخه قرار بود ارش با ارتی بیاد نازی هم بیاد خونه ما امدن تو نازی:اوه اوه آقاتون نخوردتت
من:نترس تو مواظب خودت باش
یهو چشم به گردن سانی افتاد
من:سانی گردن چرا کبوده(باشیطنت)
سانی:هان نمیدونم فکنم چون خاروندم
منو نازی پقی زیر خنده صدای آیفون امد برعکس دخترا که همیشه است س دارن من نداشتم خیلی ریلکس رفتم پایین و و پیش بابا مامان وایستادم اول یه اقای خیلی خوشپوش امد که بابا مامان احوال پرسی کرد با من هم به گرمه دست داد بعد یه خانوم دیگه امد من سفت بغل کرد بعد دوتا خل و دیوونه ها امدن پریدن بغلمو بوسم کردن بعد نامزدای رویا و رزی امد که اینا هم خیلی شبیهن اصن نمیشه تشخیص داد بعد ارتی امد یه کت اسپرت پیرهن مشگی شلوار اسپرت مشگی با کربات شل مشگی خیلی خوشگل شده بود لامصب اصن یه وضعی بود خخخ رفتیم نشستیم شروع کردن به حرف زدن که آقای تهرانی بابای ارتی گفت بریم تو اتاق حرف بزنیم بابا:نفس بابا اقای تهرانی رو راهنمایی کن تو اتاقت
بلند شدم راه افتادم طرف اتاقم من نشستم رو تخت ارتی هم نشست رو مبل اتاقم
ارتی:خوب عزیزم چه انتظاری از من داری
من:ارتام ببین نمیخام بهم دیگه دروغ بگیم چیزی رو از هم پنهان کنیم.نمیخام خودت تنها مسافرت یا کلا با رفیقات جای بری اهان زیادی هم به حجابم گیر ندی اکی؟
ارتی:اکی خو حالا من دوست ندارم بل پسرا گرم بگیری وقتی دعوا میکنیم قهر نمیکنی بیای خونه بابات کلا شبا بدون من جایی نمیمونی.اکی؟
من:اکی
و راه افتادم طرف در که ارتی از پشت بغلم کرد و سرشو اورد زیر گوشم و گفت خیلی خوشگل شدی و لاله گوشمو بوسید.
romangram.com | @romangram_com