#من_دیوونه_توام_پارت_33
من:نمیخام بلندشو ببینم
مهناز:نوچ
منم با عصبانیت مدهاشو گرفتم در حالی که میکشدم میگفتم:بلند میشی یا بیشتر بکشم
مهناز:ولم کن بیشوررررررر
من:بلند میشی
مهناز:وحشی ولم کن
ارتام:اینجا چه خبره؟
من:این سر جای من نشسته
ارتام:ول کن موهاشو بعد ح میزنیم
منم با عصبانیت موهاشو ول کردم دوست نداشتم این سیریش تو ماشین ارتام باشه
مهناز:آرتاممممم این دختره موهامو کشید(با حالت گریه)
من:حقته چرا جای من نشستی
مخناز:ماشینه عشقم پس هرجا که دوست داشته باشم میشینم
من:فعلا عشقت(باحرص)تو رو با خودش به شمال نیوورد
مهناز:ارتام گفت من قبول نکردم کار داشتم
من:حتما به دوس پسرای دیگت میرسیدی اره
مهناز:خفه شو
من:از قدیم گفتن حقیقت تلخه هاااا ولی قبول نداشتم ولی الان قشنگ مشخص شد
ارتام:بسسس کنید نفس با من امده با من هم برمیگرده
من:آدم تو پاکت شیر شنا کنه ولی اینجوری ضایع نشه
مهناز:آرتام عسیسسسسم من و به این دختره فروختی
آرتام:مهناز سیریش نشو خواهشا برو تو ماشین یکی دیه این همه پسر اه نفس برو بشین
و خودش هم نشست همین که نشستیم ارتی پاشو گذاشت رو گازو ویژی ماشین کنده شد.من:آرتام؟
آرتام:بله
romangram.com | @romangram_com