رمان من دیوونه توام

#من_دیوونه_توام_پارت_34

من:بگو گلابی

آرتام:گلابی

من:من خوشگلم تو گاوی

اینو که گفتم ماشین منفجر شد از خنده این 3تا هر هر میخندیدن ارش:خدا نکشتت همچین خواهره خلی نداشتم

من:لطف داری داداش

تا خود اونجا هیچ حرفی نزدیم فقط با اهنگ خوندیم و بعضی از این ماشین مسنا برامون کله تکون میدادن اخه صدای اهنگ خیلز بلند بود چون اهنگ رپ هم گذاشتیم اصن غوغایی شده بود خلاصه بعد1ساعت رسیدیم

من:آخیش هیچی مثه جنگل نمیشه

ارش:اون خونه نه جنگل

من:چه فرقی میکنه حالا

ارتام:ضرب المثل بلد نیستی نگو خو

من:ایش بی ادبا

ادی:چیشده خواهری باز داری غر میزنی کی چیکارت کرده که برم کلشو ببرم

من:آرش و آرتام

آرش:اااا نفس من که داداشتم عاشقتم

من:خو کله آرش و نبر

آرتام:من که دوستت دارم کله منم نبر و زل زد تو چشام دوست دارم و یجوری گفت که باورم شد که دوسم داره داشتیم همینجور همو نگا میکردیم که آدی گفت:په کلن کله کسی و نبرم

من:نه دیه بس که من مهربونم

مهناز:ایشششش خودت تعریف نکنی کی تعریف کنه

من:عزیزم خودم میدونم تعریفیم پس لازم نیست کسی ازم تعریف کنه بعد راه افتادم به طرف جنگل آرتام:همه ماهی میخورن؟

بچه ها:ره

ولی منو نازی ج ندادیم چون هیچی بدتر از ماهی بدمون نمیو مد من: اکی الان میرم سفارش میدم

ارتام:خودم میرم

من:نوچ منو نازی میریم و بعدش دست نازی و گرفتیم و رفتیم

نازی:دمت گرم خوب پیچوندی

بهی:به همین خیال باشید

romangram.com | @romangram_com