#من_دیوونه_توام_پارت_31
رزی:بگو تو هم زیر پایی گرفتی
من:حقت بود
رزی:الان حقتو بهت نشون میدم
من:واییی ادی داره میاد
ادی:دستت به نفسم بخوره قطعش میکنم(با شوخی)
ارتی:چرا خواهر تو زیر پایی بگیره برا خواهر من اونوقت نزنش.
خلاصه اونقدر گفتن گفتن که دیه قرار شد صبحانه بخوریم من کنار میلاد و ادی نشستم روبه روم هم ارتی و رزی رویی نشستن
منم عین تراکتور خوردم انقدر خوردم که دلم درد گرفت
ارتی:خوب بچه ها کجا بریم
میلاد:جنگل 2هزار 3هزار
من:آخ جون دمت گرم میلی با این بی مغزیت خوب گفتی
میلی:خودت بی عقلی اولا دوما میلی هم خودتی
من:مگه اسم من میلاده؟
ارسی:ول کنید دیه همش کل میکنید
ارتی:چیشد بریم جنگل 2هزار 3هزار؟
مهناز:ارتام جووون بریم جنگل چرا؟بریم پاساژ
نازی:برباووو 7و تو تهران هم پاساژ هست دیه
من:دمت برفی خواهر
ارتی:که با نازی و میلاد موفق کی با مهناز موافقه
من:میلی و نازی
ادی:میلاد و نازی
الهام :میلاد و نازی
بهراد:میلاد و نازی
ارش:میلاد و نازی
romangram.com | @romangram_com