#من_دیوونه_توام_پارت_30
من:چه جالب
رویی:ول کنید بریم بخوابیم
سریع لباسامو دراوردم و افتادم رو تخت الی:جووووون بخورمت جیگر چه هیکلی
من:هیز بدبخت درویش کن
رویا:اه بس کنید دیه بگیر بخوابین
رزی:اوه اوه ابجیه ما خوابش میاد عصبی شده
نازی:اه وز وز نکنید دیه بخوابید
منم با خیال راحت خوابیدم آخیشششش هیچی مثه خواب نیست
نمیدونم ساعت چند بود که یکی زد رو دلم بلند شدم که فش کشش کنم که دیدم این نازی بیشوره تو حسار دستاشو نداره و اندخته رو من
منم تلافی کرد محکم دستمو زدم رو شیکمش که یه متر پرید هوا نازی:مگه مشکل داری اینجوری میکنی کوری نمیبینی خوابم
من:تو چرا زدی منم خواب بودم
رویا:ای بابا بس کنید دیه اه من هیچی نمیگم
من:این منو از خواب بیدار کرد
نازی:من مخصوصا نزدم تو مخصوصا زدی
من:مهم فرض مسءله که اول تو شروع کردی
رویا:ایشش باشع بعد خودش محکم دستشو زد رو شیکمه رزی عین برق گرفته ها بلند شد رو به رویا گفت:مگه مرض داری آخه چرا میزنی
رویا:دوس دارم بعد زبونش رو دراورد
یهو رزی افتاد دنبال رویا عی دور اتاق میچرخیدن یهو پامو گرفتم جلو رزی اون هم بامخ افتاد
یهو عین پلنگ زخمی(خو چیه نباید همش ببر زخمی باشه)رو به من کرد و گفت:میکشمتون منم د برو که رفتیم چون رویا هواسش نبود رزی یه دونه زد تو سرش که سرش 2 بار رفت بالا پایین.خخخ منم دویدم جلوی در سریع بازش کردم خودمو پرت کردم بیرون رزی:وایسا ببینم اصن نمیگذرم باید بزنمت
ارتی:اینجا چه خبره؟
من:جون مادرت این خواهرت و بگیر داره میزنه لت و پارم میکنه
رزی:تو چرا زیر پایی گرفتی؟
دیدم ادی داره میاد پایین سریع دویدم بغلش گفنم:وای ادی نستی که دارن نفستو پر پر میکنن
ادی:زبونتو گاز بگیر خواهر چیشده
من:رزی میخاد منو بزنه
romangram.com | @romangram_com