#من_دیوونه_توام_پارت_24
من:زر زر نکن
ارتی از روم بلند شد و گفت پرو
من:خودتی
وبعدرفتیم صبحانه خوردن
همینجور که داشتیم میخوردیم ارتی:خوب امروز کجا بریم؟
سانی:خرید
من:اه خرید دیه چیه من که از الان بگم نمیام
نازی:منم تو این گرما بریم کله پاچه میشیم
ارتی:اکی پس بریم جنگل
من:آخ جووون بریم
ارتی:همه موافقن
بچه:آره
وبعد از جمع کرد میز صبحانه رفتیم بالا تو اتقامون
نازی:نفس چی بپوشیم؟
من:عین من بپوش
البته اینم بگم من و نازی هرچی بخوایم بخریم عین هم میخریم و بعضی اقات ست میکنیم
و یه مانتو طوسی بلند که چشام به رنگ سبز در می اورد با یه شلوار بالای مچ مشگی با شال مشگی کتونی مشگی توسی گوشی و هنذفیری با یه رژ قرمز هم زدم موهامو هم بافتم و پشتم اندختم نازی هم عین تیپ منو زد
نازی:وایسا یه عکس از جلو اینه بندازیم
و سریع گوشیشو دراورد یه عکس مامانی اندختیم
رفتیم پایین دیدیم پسرا نشستن و منتظر ما دختران ادی:به به خواهر مارو باش فدات بشم که خوشگلی
من:من قربونت برم که خوشتیپی
ادی یه تیشرت جذب سورمه ای با یه شلوار ورزشی سرمه ای با کتونیه سورمه ای مشگی و کپ مشکی خیلی خوشگل شده بود
بعد از امدن اتی و سانی رفتیم که سوار ماشینا بشیم سامی گفت:نفس بیا پیش من من تنهام
ارتی:نفس با ما امده با ما هم میره بگو سانی بیاد
سامی:تو چیکاره نفسی که به جای اون ح میزنی
romangram.com | @romangram_com