#من_دیوونه_توام_پارت_23


من:غلامتیم

و بعد شروع کردیم به خوردن

بعد از خوردن همینجور که رفتیم تو اتاقمون و خوابیدیم.

ساعت11بود که بیدار شدم یه نگاه به نازی کردم دیدم خوابیده عین خرس قطبی میخابه ای خدا سریع رفتم دستشویی به دست وصورتم اب زدم و امد بیرون یه لباس تنگ قهوی ای با یه شلوارک اسلش مشگی که رو هر دوتاش نوشته ادیداس شلوارکم تا زانو بود خیلی اوجمل بود پوهام و هم بافتم رفتم بالا سر نازی خواستم بیدارش کنم که خودش بیدار شد نازی:چه گوهی میخاستی بخوری؟

من:همون گوهی که تو داری میخوری

نازی:حالا وللش اینا بلند نشدن؟

من:نوچ گفتم بلندت کنم بریم کرم ریزی

نا:دمت گرم الان اماده میشم

بعد یه ربع نازی اماده شدو گفت بزن بریم

من:خوب اول بریم اتاق بغلی

نازی:بزن بریم

رفتیم اتاق دیدم ارتی و ارش و ادی بابالا تنه لخت خوابیده

ولی ما پرو تر از این ح هایم با شمارش هم دستامونو گذاشتیم رو گوشمون و جیغ زدیم

جیییییییییییییغ

خخخخ 3تاشون با مخ امد رو زمین ارتی سریع بلند شد رفت زیر چارچوب خخخ فکر کرد زل زله ادی و ارش هم سریع دنبال ارتی راه افتادن حالا داشتن دعوا میکردن که کی وایسته زیرش من و نازی مرده بودیم از خنده دلامنو گرفته بودیم سریع بهمون نگاه کردن وقتی فهمیدن از چه قرار دنبالمون امدن حالا ما بدو اون 3تا بدو داشتن میدویدم که یکی بغلم کرد و انداخت رو کولش من:ولم کننننننن

ارتی:نوچ

من:نوچ و زهر مار ولم کن

یه نگاه به نازی انداختم که اون هم رو کول ارش بود ادی هم هی دستور میداد چیکارمون کنن

انقدر دست و پا زدم که خودم خسته شدم

ارتی منو اندخت رو مبل و شروع کرد به قل قلک دادن

من:وای ارتی تر خدا غلط کردن چیز خوردن الان میشاشم وای خدا تر خدا

بعد از چند دقیق ارتی:اوه اوه نشاشی مبل و داغون کنی

من:حقت بود میشاشیدم تا تنبیه شی

ارتی:تو دلت باز قلقلک خواست


romangram.com | @romangram_com