#من_دیوونه_توام_پارت_20

ادی:خو الان نیگی چیکار کنیم

من:بازی بهترین راه حل

نازی:پایتیم ابجی

من:فداتم

ارتی:مگه بچه شدین

ادی:شک داشتی

من:شما دوتا زر زر نکنین

ارتی:حالا چه بازی حتما دنبال بازی

من:نخیر جرعت حقییت

سانی:افرین ابجی همینه بزن بریم

اتی:منم هستم

ارسی:من که همیشه پایم

سامیار:چون نفس گفته منم میام

ارش:منم هستم

ادی:یه اباجی که بیشتر نداریم منم هستم

سپهر:بهتر از بیکاریه

ارتی:اووف خو منم هستم

من:حالا بطری از کجا بیاری؟

سریع ارتام بلند شد رفت سره یخچال یه بطری اورد نشست و خودش چرخوند افتاد به سانی و ادی

سانی:جرعت یا حقیقت؟

ادی:جرعت

سانی:سریع زنگ بزن به دوس دخترت یاهاش یه جا قرار بزار ولی نباید بری

ادی:اگه نرم که میپره

سانی یه شونه ای بالا انداخت و گف:به من چه

همه زدیم زیر خنده ادی هم گوشیشو دراورد و زنگ زد

romangram.com | @romangram_com