#من_دیوونه_توام_پارت_21
دختره:سالام عسیسم خوفی عجقولی
ادی:سلام خوبم تو خوبی
دختره:میسی عجیم چه خفرا
ادی:خبر که هیچی ولی ساعت 5 بیا بام
دختره:واییی قربونت ادرین جووون دلم برات اندازه جرم دیوار شده
ادی:منم همینطور فعلا
دختره:بای عجیجم
بعد از قصع کردنشون خونه رفت رو هوا وای خدا چقدر دختره لوس بود من که یه ور افتاده بود هر هر میخندیدم بعد از چند دقیقه بازی باز شکل گرفت انقدر چرخوندن که افتاد به من و ارتی
من:جرعت یا حقیقت
ارتی:چون تو کله شقی حقیقت
من:اکی چندبار جق زدی
همه شکه شدن از پرویه من یهو نازی ترکید از خنده بچه ها وقتی از شوک خارج شدن دیه مرده بودن خوده ارتی هم همینجور داشت با دهن باز منو نگا میکرد
خخخخ من:ج بده دیه
ارتی:تاهالا نزدم
من:مگه میشه
ارتی:فعلا که شده
بعد از چند دقیه
من:من که گشنمه
نازی:منم
ارتی:خو بلند شید یه چیزی درست کنید بخوریم
من:ما هیچکدوممون بلد نیستیم
ارتی:تخم مرغ که بلدیر
من:یا میسوزه یا خام
ارش:اوووف په غذا چی بخوریم
romangram.com | @romangram_com