#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_91


-شما اونا رو از کجا میشناسید؟

یکی دیگه:هامان عشقم تو که گفته بودی همه دوست دختراتو پروندی و فقط با من دوستی...

بعد هم شرع کرد به اَلکی گریه کردن

وای خدا قیافهاشون رو ....-___-





هامان:ببخشید شما!؟!؟

دختره:یعنی منو یادت نمیاد؟!اون شب،منو تو ...خونه...

تا اینو گفت ما ترکیدیم از خنده...

+رادمان جون من که همچین کاری نمیکنه!!!

اون دختره که مانتو زرد پوشیده بود زد تو گوشش:رادمان مال منه غلط کردی!!!بعدش هم بقیه ریختن سر اونا و شروع کردن به گیس و گیس کشی!!!

همونطور که میخندیدم به رها گفتم که تمومش کنه،اونم s دادبه فرشته که سردستشون بود...همون لحظه گارسون اومد و به رادمان و هامان یک چیزی گفت که قیافشون مثل تَشَنُجیا شد و پاشدن رفتن بیرون ، بعد هم بلند به دخترا اعلام کرد گورشون رو گم کنن...

فرشته از یک میز دیگه بلند شد و اومد پیش ما...

رها:سلام فرشته جون؛مرسی گلم

فرشته:خواهش عزیزم،چطوری رائیکا جون

-سلام، الان عالیم

فرشته:خدارو شکر،بچه ها بازم کارم داشتین خبرم کنید؛میدونید که عشق اذیت کردنم

رها:باشه حتما

فرشته:اگر کار ندارین من برم دیگه

-بازم مرسی

فرشته:بای بای...

فرشته یکی از دوستای قدیمی مشترک منو رها بود که تو یک مهمونی باهاش آشنا شدیم...فرشته رفت و ما دوتا هم رفتیم سمت خروجی و ماشین ها....

romangram.com | @romangram_com