#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_85




داشتم از فوضولی میمردم ،یعنی هامان با رادمان چیکار میتونه داشته باشه؟اوف آخر این فوضولی منو میکُشه...آروم رفتم کنار هامان که برگشت سمتم و با حیرت نگام کرد...

-اِ هامان

هامان:بله؟

-میگم تو و رادی میخواین کجا برین؟

+فوضولیت گل کرده ؟؟

-راستش آره

+بگم؟

-آره

+از عشقت بپرس

-بی شخصیت ؛منو اسگول کردی؟

+نه،اصلا!!!آدم اسگول رو نمیشه اسگول کرد!!!

با یک حالت بدجنس گفتم:یادته گفتم بچرخ تا بچرخیم؟امشب حواستو جمع کن نسوزی!!!

جدی شد و گفت:وای به حالت اگر کاری کنی...

-من کِی گفتم میخوام کاری کنم؟

+همین الان

-وا؟حالت خوبه؟

قشنگ زدم جاده علی چپ،وایسا یک آشی برات بپزم کارخونه روغن سازی با جاش روش باشه×---×اول باید زنگ بزنم به رها ،اون نقشه های خوبی داره....تو ترافیک گیر کرده بودیم و منم داشتم از بیکاری پشه میپروندم...

-آترین دلت خواست یک آهنگ بذارها

آترین:نوکر ننت...

پریدم وسط:اول اسمش آترین آریائیان بود،حالا آهنگ بذار

آتی:به من چه خودت بذار

romangram.com | @romangram_com