#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_75
-سلام سلام
عمه:سلام دختر گلم خوبی؟
-مرسی عمه جون
واقعا نسبت به عمه احساس خوبس داشتم،مهربونیاش صادقانه بود
+سلام...
اینو هامان گفت منتها فوق العاده آروم
-بریم ؟راستی هانا کو؟
عمه:گفت خستس نمی یاد
-اوهوع
راه فتادیم سمت ماشین بابا که بیرون پارک بود تا اومدم سوار شم یکی بوق زد!منم که آتیشی که الان یکی تیکه میندازه، چرخیدم دو_سه تا بارش کنم که دیدم آتیه!!!با دست بهش اشاره کردم که یعنی چی؟
آترین:بیاین با ماشین من بریم منم خرید دارم
هامان:بهتر،به این رانندگی خواهر توکه اعتمادی نیست!!!
هیچی بهش نگفتم وآروم رفتم پیش عمه....
-عمه جون هامان رو تا حالا پیش روانپزشک بردین؟
عمه با تعجب گفت:وا،یعنی چی عمه هامان خودش دکتره!!!
-حتما روانپزشک هم هست؟
عمه یک خنده رفت:وای چقد تو شیطونی دختر...هامان داروسازه!!!
چی این خره داروسازه؟؟؟؟ایول پس واسه طرح عید بغیر از رادمان که متخصص قلبه از این هم میتونم کمک بگیرم.
عمه:رائیکا کوشی؟بیا عمه
-باشه اومدم...
اومدم جلو بشینم که آترین رگ چاپلوسیش گل کرد!
آترین:عمه جان بفرمایین جلو
romangram.com | @romangram_com