#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_74
لج و لجبازی به سبک من و تو, [08.06.16 15:20]
رها:الو سلام رائی
-رائی و کوفت!!!علیک سلام بهتری؟؟
+آره خیلی بهترم
-خدا رو شکر،ببینم رها میتونی با بیای خرید؟
میدونستم واسه اینکه منو ناراحت نکنه قبول میکنه...یکم مکث کرد...
+باشه حالا واسه چی میخوای بری؟
-حالت خوبه؟چهار روز دیگه عیده
+تنهایی؟
-نه ؛ترلان و عمه و را...نه دیگه همینا هستن
آخ آخ شانس اوردم نزدیک بود رادمان رو هم بگم
+باشه منم هیچی نخریدم،چه ساعتی و کجا؟
-بیا گلدیس،حدود ساعت پنج
+اوکی،میبینمت.بای
-بای
خیلی بیکار بودن بده...هنوز ساعت سه بود کو تا پنج،یادش بخیر قبلا رمان مینوشتم...اِ چرا تا به حال به این فکر نیفتاده بودم؟رمان مینویسم؛واسه همین یک دفتر و خودکار برداشتم...خوب حالا اسمش رو چی بذارم؟؟؟اوووممم وایسا،میخوام موضوعش درباره چند تا دختر باشه که میخوان برن خارج از کشور و با یک پسر آشنا میشن که دختر قصه ما با اون لجبازی میکنن؛خوب اسمش رو هم میذارم لج و لجبازی به سبک من وتو
ایول هم جدیده هم قشنگ،داشتم با رمان ور میرفتم که چشمم افتاد به ساعت،وای ساعت چهار ونیم شد...
سریع یک مانتو طوسی با شلوار مشکی دم پا و شال طوسی پوشیدم.موهام رو کامل بالا بستم و با یک کیف دستی مشکی و آل استار طوسی،آرایش هم که فقط یک رژ کالباسی زدم....
رفتم بیرون عمه و خره وایساده بودن
romangram.com | @romangram_com