#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_5


یانا:رائی چی می خوای بپوشی؟

یک چشم غره بابت اسمم بهش رفتم:اون تونیک آبیه رو،راستی شما می خواین چی بپوشید؟؟

حرفم که تموم شد نفری یک دست لباس از کوله هاشون اوردن بیرون

-من شما رو میکشم،دوباره برنامه ریختین؟؟؟

همه با هم:نـــــــــــــــــــه!!!کی گفته؟!؟!

-نه و مرض من امشب همتون رو بیرون میکنم

ورتا:غلط میکنی!!!خونه دوستمونه تو چی میگی؟؟؟

-آها بعد مثلا من دوستتون نیستم؟؟

ترلان:برو بابا کی میره این همه راهو

یک لحظه احساس کردم صدای سلام میاد-اِ بچه ها صدا میاد

ملودی:الان بحث عوض کردی؟

رومینا:حالا بی خیال بحث عوض کردن تو جدیدا چقدر بی ادب شدی!!!

رها با یک نگاه شیطون گفت:ولی راست میگه ها صدا میاد•••

یانا:بیا اینم یک چند روز ول کردیم با این(با دست اشاره کرد به من)گشت بی ادب شد،مامان ورتا بخورش!!!وری قیافش رو تو یک چی تو مایه های گودزیلا کرد و داشت میومد طرف من که در باز شد و‌مامان اومد داخل

مانی(مامانم بهش میگم مانی)؛رائیکا عموت اینا اومدن بیا پایین.کلا بچه هارو هم آدم حساب نکرد

-باشه الان میام،بچه ها همین جا میمونید یا میاید تو آشپزخونه؟

رها:میریم تو آشپز خونه...





-باشه از در پشتی بیاین تو آشپزخونه

رفتم پایین عمو اینا هنوز دم در بودن و طبق معمول در حال تعارف تیکه وپاره کردن

-به به سلام بر عمو امیر خودم،حال شما؟؟؟

romangram.com | @romangram_com