#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_3


-کوفت،زود باش پنچری بگیر بریم

+نشنیدم چی گفتی؟

-اوف‍ـــــ،آقا آترین لطفا پنچری بگیر...بشین بینیم باو...

+باش...آترین شروع کرد به پنچرگیری،وای ‌خدا رها منم میکشه!!!رها دوست صمیمیه منه...

....-مرسی داداشی

آترین:خواهش ،دیگه کاری نداری؟

-نه ممنون،تری بدو بریم....نفهمیدم چطور روندم تا سینما،هنوز چند دقیقه ای تا شروع فیلم مونده بود،صدای خنده بروبچ‌ تا نزدیک در ورودی میومد،ما جمعاً با خودم هفت نفر بودیم؛یعنی من،رها،ترلان،رومینا،یانا، ملودی،ورتا،از دوران راهنمایی با هم دوستیم و هممون توی یک دانشکده و سال سوم پزشکی هستیم که البته رشته های عمومیمون با هم فرق میکنه....





فیلم خنده دار باحالی بود،اومدیم بیرون و نشستیم رو نیمکت های پارکی که همون نزدیکی بود و آبمیوه گرفتیم،داشتم همینجوری برای خودم فکر میکردم که یهو یکی گفت:الو رائیکا...جواب بده خرجت زیاد شد...الــــــووو..

غافل از همه چی گفتم:الو،بله؟!؟!چـــی؟؟؟

رها: منم گلم

-خیلی خیلی xرها

+معلوم نی کجا سِیر میکنی،شماره بدم؟؟؟

-تو دهنت ،حالا چی کار داری پریدی وسط فکر کردن من؟

این بار رومینا به جای رها جواب داد:امشب همه خونه شما دعوتیم!!!

_چــــــــــــــــــی؟!؟!نخیر امشب اصلا نمیشه عمواینا دعوتن

ملودی:بهتر با پسر عمو خوشکلات هم آشنا میشیم،خدا رو چی دیدی یک بار دیدی فامیل شدیم!!!با این حرفش همه مون زدیم زیر خنده

-نکه من خیلی مهربونم،باشه!ولی از الان بگم مثل اون دفعه نمیاین سه روز پلاس شین افتاد؟؟؟

یانا:خیلی هم دلت بخواد

-حالا که نمی خواد،فقط یک سوال شما چرا یکی یکی میحرفین؟نکنه دوباره نقشه دارین؟؟؟

با این حرفم همشون با هم گفتن:نــــــــــه

romangram.com | @romangram_com