#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_26
-رایکا و کوفت بابا چند بار بگم رایکا اسم پسره ،رائیکا دختره
+حالا هرچی،دایی اینا کو؟؟؟
-الاناست که بیان...
داوین یکم نگام کرد ..
داوین:میدونی خیلی شبه مامانی؟؟
-آره ،بابا خیلی بهم میگه....دینگــــــــــــــــــ( مثلا از این به بعد این صدای زنگ گوشیمه)
-سلام جانم؟؟؟
آترین:کجایی؟؟
-چرا جواب سلام نمیدی؟؟دفعه دومه ها
+سلام،کجایی؟؟عمه اینا رو پیدا کردی؟!!
-آره،اطلاعات پرواز اولی از در ورودی رو رد کن ،وسط لابی همون سالن ..کنار یک آب سرد کنه
+باش...
وقتی گوشیو قطع کردم دیدم داوین داره با گوشیش ور میره،حالا وقت خوبی بود دیدش بزنم،موهای قهوه ای تیره که با حالت فشن زده بودتشون بالا با بینی قلمی و لبای صورتی و پوست گندمی...چون سرش پایین بود متوجه رنگ چشماش نشدم...هیکلم که مشخص بود چند باری باشگاه رفته اما خیلی ادامه نداده...قد بلندی داشت و هیکلش رو فرم ....اما نه خیلی هیکلی در حد نرمال و متوسط،سرم رو بردم بالا که دیدم داره منو نگاه میکنه ...اِ رنگ چشماشو قهوه ای روشن..در کل خوشتیپ بود...
آترین:سلام آجی،سلام داوین جان
-سلام داداش
داوین:سلام آترین جان....بعد اینکه اون دوتا یکم باهم خوش و بش کردن رفتیم پیش عمه اینا؛بابا و عمو هم که نیومدن داخل و بیرون منتظر بودن...جلو تر که رفتیم یک دختر نشسته بود که شبه داوین بود و یک خانوم که قیافش معلوم نمیشد
داوین:مامان ،برادرزاده هاتون...
خانومه که برگشت دهن من بازموند...اوه مای گاد این چقدر شبه منه !! فقط آثار پیری روی صورتش بود که یکمی با من متفاوتش میکرد و رنگ چشماش که مثل بابا مشکی بود...با کسی که منو بغل کرد به خودم اومدم،این که عمست...
-سلام عمه جون ،رسیدن بخیر خوش اومدید
عمه :سلام دختر گلم،ممنون،خوبی!؟!؟
-مرسی شما چطورید؟؟
عمه:منم خوبم دخترم ،شنیده بودم که خوشکلی ولی نه اینقدر زیاد!!!!
romangram.com | @romangram_com