#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_150
+بفرمائید
درو باز کردم و به چشمای پر تعجب پرهام هم توجه نکردم...
-دایی جون استاد اجازه؟
+ ساکت یکی صداتو میشنوه!
-خوب بشنوه، چه اشکال داره؟
درو بست و دستم رو گرفت و جلوی خودش رو صندلی های چرم اداری نشوند.
+ ببین رائی تو میخوای تمام زحمتایی که میکشی به اسم اینکه داییش استاده تموم شه؟
-متوجه نشدم؟
+اسگولی تو؟! میگم دوست داری نمره های خوبی که میاری بین بچه ها به اسم من تموم شه؟
-اسگول خودتی یک، نه دوست ندارم دو،و ....
+و چی؟
-دوست دارم اذیتت کنم سه!
+بچه پرو!اذیت نکن دیگه، باشه عشق دایی؟
چشمام رو به معنی تأیید بستم و همزمان تک زدم به رها که شمارش رو از قبل آماده کرده بودم! از اونجایی که در کامل بسته نشده بود پا شدم و خومو انداختم تو بغل پری...
-سعی میکنم دیگه اذیتت نکنم، باشه؟!
+ای شیطون! باشه
با تکی که به گوشیم خورد یعنی تمومه،خودم رو از پرهام جدا کردم و بعد خداحافظیش زدم بیرون...
-چی رها؟!
+اونچا رو نگاه کن...
به انتهای دست رها نگاه کردم که دیدم همون دوتا دوختر که روز اول دیده بودم با ترس میان سمتم...
romangram.com | @romangram_com