#لج_و_لجبازی_به_سبک_من_و_تو_پارت_147
-سلام
همه جواب سلامم رو دادن که بی مقدمه مامان پرید وسط!
مامان:رائیکا شام امشب رو درست میکنه؛ قولش رو به من داده!!!
چشمام گرد شد! من کی قول دادم خبر ندارم؟!؟!؟!
سوالی مامان رو نگاه کردم که با لبخند ابروهاش رو انداخت بالا!
عمه: نه پروانه، دخترم خستست؛ چیکاری داری؟! خودمون درست میکنیم!
آ قوربون عمه!!!
مامان: نه! چقدر ما بپزیم این بخوره؟! بذاره یک بار این بپزه ما بخوریم!!!
نَ مَ نَ؟! شعر میگه؟!؟!بی حس و حال لباسام رو عوض کردم و وارد آشپزخونه شدم....
اومممم؛ من که خیلی آشپزی بلد نیستم، یعنی اصلا بلد نیستم! نه که بلد نباشم ها، غذاهای سنتی بلد نیستم!!! اصن ببینم من به جای آشپزی چرا دارم چرت میگم؟!؟!
خوب.... مواد پیتزا رو که نداریم! لازانیا هم که نداریم!
یکم فکر کردم و آها! بندری درست میکنم! سوسیس هارو خورد کردم و بقیه مواد رو آماده.....
-بفرمائید شام....
سفره رو که خیلی شلوغ پلوغ چیده بودم صاف کردم و بعد ریختن مواد قابلمه به دیس؛ گذاشتمش رو سفره....
-خوب امیدوارم خوشتون بیاد!
عمه: دست دختر گلم درد نکنه
-مرسی عمه جون....
یک ساندویچ درست کردم وشروع کردم به خوردن، خوب خداروشکر مثل دفعه قبل به جای نمک شکر نریختم!
به بابام که دست به غذا نمیزد نگاه کردم
- چی شده بابا؟!
romangram.com | @romangram_com