#لحظه_های_عاشقی
#لحظه_های_عاشقی_پارت_3


- اصلا من دیگه با تو حرفی ندارم ...

- بهتــــر ... "

پیام اومد : " معذرت می خوام ... فکر کنم به شما یه معذرت خواهی بدهکارم ... بابت اینکه بدون اطلاعتون شما رو دوست خودم کردم ... "

جواب دادم : " مهم نیست "

" - به خدا اگه یه چیزی بهت نگم می پوکم دختر ... آخه پسر مردم چه گناهی کرده گیر توِ برج زهرمار افتاده ...؟

- ببینم تو مثلا وجدانی ؟ فکر کنم داری کارتو برعکس انجام می دی ... به جای اینکه نصیحتم کنی بگی جواب نده تازه داری ترغیبم هم می کنی ؟ مسخرست ... مگه من بهش گفتم منو دوست خودش کنه یا بهم پیام بده ؟ می خواست نده ... من همیشه همینجوریم ... نمی تونم فیلم بازی کنم یا مثل یه سری از دخترا که تا یه پسر نگاشون می کنه نیشم تا بنا گوشم باز بشه و دست و پام و گم کنم ... من راحله رادمنش ام ... با اخلاق مختص خودم ....

- اوه ... برو بابا « من راحله رادمنش ام ... »

- حرف کم آوردی برو پی کارت .... "

دوباره پیام اومد : " فکر کنم بد موقع مزاحم شدم ... ببخشید شما از چیزی ناراحتید ؟ "

" چطور ؟ "

" آخه تلگرافی جواب می دید ... همه ی جواباتون یه کلمه ایه ... "

همون موقع صدای در خونه اومد ... فکر کنم مامان باشه ...

" - صبر کن بیام بیرون ...

- وایســـا ببینم ...

- چی می گی ؟

- می خوای بدون خداحافظی بری ؟

- خداحافظی از کی ؟

- از همین آقا پسره دیگه ...

- مگه چیه ؟

romangram.com | @romangraam