#لحظه_های_عاشقی
#لحظه_های_عاشقی_پارت_24
- اینجور به نظر میاد ... آخه هر وقت من اومدم اینم بوده ! "
پیام اومد بازش کردم : " سلام دوست عزیز ... خوبید ؟ "
من کی گفتم دوستشم ؟ توهم زده ؟ سوالم رو ازش پرسیدم : " سلام ... من کی گفتم شما دوستم هستید ؟ "
" خب گفتید راجع بهش فکر می کنید . "
" من : خوبه خودتون می گید که گفتم فکر می کنم . "
" خب ؟ "
" من : خب چی ؟ "
" جوابتون چیه ؟ "
" من : صحبتامون باید در حد یه سلام و احوال پرسی و حرفای معمولی باشه . "
" حتما ... پس قبوله ؟ "
" من : خب ... آره ... "
" ممنون "
کنار حالت آنلاینش مکانی که بود رو نوشته بود . « آنلاین ، در حال تغییر دادن آواتار »
آواتارش عکس یه کلبه ی چوبی بود ... صفحه ی جدید رو باز کردم ... اما ... نگام روی آواتار جدیدش خشک شد ... نه ... این غیر ممکنه ... هنوز نگام به آواتارش بود و اصلا حواسم نبود که یه ربعه تو همون حالت موندم و در این مدت 4 تا پیام بهم داده بود . آخه چطور ممکنه ؟ یه بار دیگه به عکس نگاه کردم .
- " صدای درون : این خودشه ...
- من : خب شاید شبیهشه ...
- آخه شباهت تا چه حد ؟
- خب شاید عکس خودش نیست ...
- آخه عکس اون دست این چی کار می کنه ؟
romangram.com | @romangraam