#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد
#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد_پارت_7






gli amici di sempre

دوستان همیشگی

gli abbracci più lunghi

آغوشهای بازتر

la musica, i libri, aprire i regali

ترانه،کتابها،باز کردن هدیه ها

i viaggi lontani che fanno sognare

سفرهای دوری که میخوابانند

i film che ti restano

فیلمهایی که در قلبت

impressi nel cuore

تاثیرگذار باقی میمونند

gli sguardi e quell'attimo prima di un bacio

نگاهها و اون لحظه ی قبل از یک بوسه

le stelle cadenti il profumo del vento

ستارهای فرو افتاده و بوی خوش باد

la vita rimane la cosa più bella che ho

زندگی باقی میمونه زیباترین چیزی که دارم





دیگه متوجه بقیه آهنگ نشدم و در خاطراتم غرق شدم ،

- ببین یامین خوب دقت کن ، یک بار دیگه آهنگ رو پلی میکنم و تا هر جا که استوپ کردم رو باید ترجمه کنی .

- وای یاسین سخته ، نمیشه بیخیال بشی .

- یامین خانم اولا واژه های درستی برای صحبت کردن انتخاب کن دوما سخت نیست خیلی هم راحته ، 2ساله هر روز بهت آموزش میدم الان وقتشه که ببینم خوب یاد گرفتی یا نه .

زیر لب غرغر کردم و با نارضایتی سرمو به نشانه موافقت تکون دادم ، آهنگ پلی شد و بعد از رسیدن به یک جمله قطع شد ، این پنجمین باری بود که یاسین این تیکه رو برام میگذاشت و من هر دفعه استرس میگرفتم و نمیتونستم درست ترجمه کنم ،

یاسین منتظر نگاهم کرد ، سعی کردم تمرکز کنم تا زودتر تموم بشه و برم کارتون نگاه کنم ، وقتی ترجمه کردم یاسین لبخند رضایت روی لبهاش نشست و دستشو دور شونم انداخت و گفت :

- آفرین به خواهر کوچولوی خودم ، میدونستم که خیلی باهوشی .

romangram.com | @romangraam