#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد
#رمان_خدا_عشق_را_واسطه_کرد_پارت_49
- نه .
کلافه پرسید :
- پس کی هستی ؟
- شما اول خودت رو معرفی کن .
- من آنجلا دوست کارلو هستم .
- من هم یامین همکار کارلو هستم .
دستشو آورد جلو ، با محبت دستشو فشردم :
- خیلی خوشبختم آنجلا .
لبخندی زد و دو چال روی گونه هاش افتاد ، این دخترک مو طلایی عجیب زیبا بود .
سرمو کج کردم خطاب به پسرک گفتم :
romangram.com | @romangraam