#خیابان_یکطرفه_پارت_40
دستگیره ی در چند بار بالا و پایین شد :
– در اتاقش چرا قفله ؟
– خب اتاقشه خواسته قفل کنه . بیا بریم برات یه چایی بریزم .
این بار محکم تر به در زد :
– بیا بیرون میدونم بیداری .
مثل بید پشت در میلرزیدم :
– این کارا چیه ؟ دختره رو بد خواب میکنی بیا بریم پایین .
– الان چه وقتِ خوابه ؟ میخوام خواهرم و ببینم . یعنی چی که از ما دوری میکنه ؟
– خب مادر فردا صبح بیا .
– دیگه خانوم مُندِش رفته بالا ! کارخونه دار شده . واسه خودش برو و بیا داره مارو میخواد چیکار ؟
– نگو اینطوری . این دختر اصلا اهل این حرفا نیست .
لگدِ آرومی به در زد و بعد دور شد :
– این دختره رو پررو کردن . باید بدنش دست من تا آدمش کنم !
– استغفرالله ! این حرفا چیه ؟ برو پایین بچه رو بی خواب کردی .
romangram.com | @romangram_com